دل من بار جنایه تو نه تنها بکشد
داغ جور و ستمت هر دو به یک جا بکشد
جان به یک سر نکند با سر شمشیر تو قطع
که چو زلفت بقدمهای تو سرها بکشد
خوش بود تیر تو بر سینه ولی آن خوش نیست
که کماندار تو باز آبدش از ما بکشد
نرسد بر نو به چارده بر گوشه بام
گر ز خورشید رخی سر به ثریا بکشد
این همه بار جفا عاشق از آن کرد قبول
که درین واقعه خود را بکشد با بکشد
قلم صنع کند رقص و سراندازیها
دست قدرت گر از آن صورت زیبا بکشد
می کنند ناله و آه از دل غمدیده کمال
هر که شد عاشق روی تو ازینها بکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.