نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۶
عیش تنگم کز دل افشردن چکد خوناب ازو
چشم سوزن دان که تار آید به پیچ و تاب ازو
عهد ممنون خواهدم از خویش چون گویم مباش
خشگ سالی را که گردد آبرو نایاب ازو
هیچ کس رخت از طلسم آسمان بیرون نبرد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵۰
آتشین رویی که شد آیینه دل آب ازو
مرکز پرگار حیرت می شود سیماب ازو
نامسلمانی که تسبیح مرا زنار کرد
چون دل قندیل می لرزد دل محراب ازو
گوهری را کز محیط عشق من خوش کرده ام
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۶۵
رویت که شست چهره به آتش نقاب ازو
شد مشرق ستاره و مه آفتاب ازو
چشم حیا مدار ز خوبان، که آینه است
امروز دیده ای که نرفته است آب ازو
جرات نگر که در قدح موم کرده ایم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۳۶
رویت که شست چهره به آتش نقاب ازو
شد مشرق ستاره و مه آفتاب ازو
چشم حیا مدار ز خوبان، که آینه است
امروز دیده ای که نرفته است آب ازو
جرات نگر که در قدح موم کرده ایم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۶۵
رویت که شست چهره به آتش نقاب ازو
شد مشرق ستاره و مه آفتاب ازو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۳۶
رویت که شست چهره به آتش نقاب ازو
شد مشرق ستاره و مه آفتاب ازو