گنجور

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف

 

رخ خوبان نه من از چشم خطا می‌بینم

به خدادر رُخِشان نور خدا می‌بینم

جام دیگر بده ای ساقی مستم که هنوز

جام از باده، می از جام، جدا می‌بینم

رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » انابت‌نامه » شمارهٔ ۱

 

الهی خاطرم فارغ ز قید ماسوی گردان

ز خود بیگانگی بخشای و با خویش آشنا گردان

به باطل یاوه گوئی را ز خوی خودسری وآخر

ز حق بیراهه پوئی را به راه خویش وا گردان

بیابان است و ره گم گشتگان را پشت بر مقصد

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » انابت‌نامه » شمارهٔ ۲

 

الهی نفس را من چاره نتوانم تو یاری کن

سزاوار عذابم رحمتم بر شرمساری کن

به زیبائیت از رسوائیم چیزی نیفزاید

به ستاری خود بر زشتی من پرده داری کن

گناهی کش به محشر نیست ره کردیم و جا دارد

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » انابت‌نامه » شمارهٔ ۳

 

به دست اگر چه متاعی به جز گناه ندارم

ولی چه چاره که غیر از درت پناه ندارم

هم از تو پیش تو نالم خلاف مردم عالم

کجا روم که جز این در گریزگاه ندارم

کسی نداد پناهم تو ره به خویشتنم ده

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳

 

فردا به زمین افتد از سر همه افسرها

افسر چه بود کز تن ریزد به زمین سرها

از جیب قضا دستی پیدا شده بگشاید

بر روی بنی احمد از فتنه بسی درها

مرغان حرم را چرخ گسترد چنان دامی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴

 

جز ماریه آمد کی پیش رخ خواهرها

چون لاله ستان دشتی از خون برادرها

فرزند پیمبر رایک تن نکند یاری

زان پهنه ی پهناور با آن همه لشکرها

انصاف و مروت کو اجحاف و تعدی بین

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۵

 

فلک زینب شد آخر بی برادر ز جفایت

درین ماتم زد اندر نیل معجر ز جفایت

به نی رفتش سر پاک ز جفایت

به خون آغشته پیکر خفته بر خاک ز جفایت

نگون افتاد بر خاک آسمانم ز جفایت

[...]

صفایی جندقی
 
 
۱
۷۰۰
۷۰۱
۷۰۲
۷۰۳
۷۰۴
۷۷۰