گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۴۸

 

کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد؟

کدام گوشه که چشمم گلی در آب ندارد؟

مرا که تشنه آن لعلم از عتاب چه پروا؟

که می پرست غم از تلخی شراب ندارد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۴۹

 

عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد

که تیر راست رو از صحبت کمان بگریزد

گل حمایت (و) مظلوم پروری است شجاعت

وگرنه گرگ چرا از سگ شبان بگریزد؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۰

 

خراب شو که به ملک خراب باج نباشد

برهنه شو که به عریان تنان خراج نباشد

چنان بزی که چو فرمان کردگار درآید

ترا به حال دگر نقل احتیاج نباشد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۱

 

همت عالی نظر به پست ندارد

خانه گردون غم نشست ندارد

تیر تو از شست صاف، گرد نشانه

چون صف مژگان بلند و پست ندارد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۲

 

دور قدح را مه تمام ندارد

روشنی ماه این دوام ندارد

بر لب کوثر شکسته است سبویش

هر که به کف وقت صبح جام ندارد

با همه دلها یکی است نسبت آن زلف

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۳

 

ره به فروغ رخش نقاب نگیرد

ابر تنک پیش آفتاب نگیرد

گرد دل عاشقان مگرد خدا را

رخت تو بوی دل کباب نگیرد!

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۴

 

طالع ما عیش را غم می کند

سور را همچشم ماتم می کند

تا خیال گریه کردم یار رفت

این غزال از بوی خون رم می کند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۵

 

گریهٔ ما دل به طوفان می‌دهد

نالهٔ ما جان به افغان می‌دهد

بلبلان را داغ دارد باغبان

کاو سزای هرزه‌گویان می‌دهد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۶

 

نه هر دل جای سودای تو باشد

دلی کز جا رود جای تو باشد

گل از شبنم سراپا چشم گردید

که حیران تماشای تو باشد

دو عالم را تواند پشت پا زد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۷

 

هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود

هر که فرو خورد اشک مخزن گوهر شود

هر که فشاند از جهان دست خود آسوده شد

خواب فراغت کند نخل چو بی بر شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۸

 

خار پیراهن مشو آسودگان خاک را

تا پس از مردن نگردد بر تنت هر موی مار

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۹

 

غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قرار

جغد از وحشت درین منزل نمی گیرد قرار

جان قدسی در تن خاکی دو روزی بیش نیست

موج دریا دیده در ساحل نمی گیرد قرار

راهرو چون می تواند پشت بر دیوار داد؟

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۶۰

 

آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار

خوش وصالی قسمت بلبل شد از جوش بهار

از در گلشن به دشواری برون می آورد

بس که دامان صبا پر گل شد از جوش بهار

سبزه پشت لبت چون ریشه در دلها دواند

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۶۱

 

باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر

می کند در سینه کاوش تیر مژگان دگر

کشته آن دست و بازویم که در میدان عشق

زخم را دل می دهد هر دم ز پیکان دگر

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۶۲

 

ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر

در دل هر ذره ای خورشید سیمای دگر

چون رود بیرون ز باغ آن یوسف گل پیرهن

می شود هر شاخ گل دست زلیخای دگر

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۶۳

 

نوازش می کند بی حاصلان را آسمان کمتر

به نخل بی ثمر دارد توجه باغبان کمتر

ز آه گرم من دل سخت تر گردید گردون را

چه حرف است این که از آتش شود زور کمان کمتر

ندارد در درازی کوتهی دست دراز من

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۶۴

 

با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار؟

در روز ابر، بال هما را چه اعتبار؟

در کوی دوست نرخ دل از خاک کمترست

در صحن کعبه قبله نما را چه اعتبار؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۶۵

 

درویش خامش است ز مبرم کشنده تر

از پشه هاست پشه خاکی گزنده تر

خاموش بی کمال چو باروت بی صدا

باشد ز پوچ گو به مراتب کشنده تر

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۶۶

 

اقبال، گلی از چمن نیت خیرست

زاغ ار به سرت سایه کند بال هما گیر

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۶۷

 

ای دل بی تاب زاری واگذار

گریه با ابربهاری واگذار

کی ز صندل به شود دردسرم؟

ناصحا این چوبکاری واگذار!

صائب تبریزی
 
 
۱
۴۷۴
۴۷۵
۴۷۶
۴۷۷
۴۷۸
۷۷۰