گنجور

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان

 

از دور بدیدم آن پری را

آن رشک بتان آزری را

در مغرب زلف عرض داده

صد قافله ماه و مشتری را

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان

 

افتاد مرا ز عشق کاری و چه کار

زد در دل من زمانه خاری و چه خار

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان

 

بعد از این دست ما و دامن دوست

پس از این گوش ما و حلقه یار

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان

 

دارم سخنان تازه و زر کهن

آخر به کف آرمت به زر یا به سخن

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان

 

هر شب گردد خیال او گرد دلم

الحق ز مراعات خیالش خجلم

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان

 

نگاری کز دو رخسارش همی شمس و قمر خیزد

بهاری کز دو گلزارش همی شهد و شکر خیزد

خروش از شهر بنشاند هر آنگاهی که بنشیند

هزار آتش برانگیزد هر آن وقتی که برخیزد

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان

 

نومید مشو اگر چه امید نماند

کس در غم روزگار جاوید نماند

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان

 

از دوست به هر زخمی افگار نباید شد

وز یار به هر جوری بیزار نباید شد

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۸ - آمدن کنیزک روز پنجم به حضرت شاه

 

مخالفان تو موران بدند، مار شدند

برآور از سر موران مارگشته، دمار

مکن درنگ و ازین پیش روزگار مبر

که اژدها شود ار روزگار یابد مار

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۹ - داستان صیاد و سگ و انگبین و مرد بقال

 

چو پایان نبینی ز سر فتنه را

به پایان ز پای اندر آرد سرت

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۹ - داستان صیاد و سگ و انگبین و مرد بقال

 

اقب ساط شرس شمردل

موجد الفقره رخو المفصل

له اذا ادبر لحظ المقبل

کانما ینظر من سجنجل

یقعی جلوس البدوی المصطلی

[...]

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۱ - داستان بازرگان لطیف طبع

 

اندر کف او کلیچه گفتی بذر است

ماننده ماهی‌ست درفشان از میغ

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۲ - داستان زن پسر با خسرو و معشوق

 

کار من بیچاره بدانجای رسید

کز یا رب من ترا بباید ترسید

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۳ - آمدن کنیزک روز ششم به حضرت شاه

 

وعده تو زان به درنگ اندر است

کاین دل مسکینت به جنگ اندراست

تو رسن کار گرفتی فراخ

کار من امروز به تنگ اندر است

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۴ - داستان صعلوک و شیر و بوزنه

 

به هر حال مر بنده را شکر به

که بسیار بد باشد از بد بتر

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۶ - داستان پری و زاهد و زن

 

بر زنان دل منه از آنکه زنان

مرد را کوزه فقع سازند

تا بود پر زنند بوسه بر او

چون تهی شد ز دست بندازند

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۶ - داستان پری و زاهد و زن

 

کذاک اللیالی و احداثها

یجددن للمرء حالا فحالا

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۶ - داستان پری و زاهد و زن

 

اوهام مصافیان چو گردد صافی

بینند به دل هر آنچه بینند به چشم

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۶ - داستان پری و زاهد و زن

 

از آن کرده بی شک پشیمان شوی

که در وی به گفتار نادان شوی

چنان دان که نادان ترین کس تویی

اگر پند دانندگان نشنوی

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۶ - داستان پری و زاهد و زن

 

من از تو گر سخن خوردم عجب نیست

نخست آدم سخن خورده ست از ابلیس

ظهیری سمرقندی
 
 
۱
۱۴۱
۱۴۲
۱۴۳
۱۴۴
۱۴۵
۷۷۰