کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۴ - وله ایضا
ای مقادیر فضل و افضالت
بیش از اندازۀ بیان رهی
اندرین روزها که گشت هوا
نا خوش و سرد هم بسان رهی
بس که هر دم ز لشکر بهمن
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۵ - فی مدح ابن بدرالدّین باسمعیل
بنامیزد چنان فرّخ لقایی
که گویی سایۀ پرّ همایی
چو بگشایی زبان لبها ببندی
چو در بندگی قبا گیتی گشایی
بشمشیر تو نصرت را تفاخر
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۶ - ایضا له
مخدوم کمال ملّت و دین
ای رای تو سوی نیک رایی
کار قلم تو نقشبندی
رسم کرمت گره گشایی
بر رغم زمانه لطف طبعت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۷ - ایضا له
ز ابر چون برف سیم باریدی
گر بدی چون دل تو دریایی
باشد اومید با کفت گستاخ
هر زمان می کند تمنّایی
باز چرخ خرف دگر باره
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۸ - ایضا له
ای آنکه از افاضل انوار معنوی
خورشید را ز خاطر خود وام دادهای
از لطف طبع تربیت روح کردهای
وز لفظ پاک طیرهٔ اجرام دادهای
از نوک کلک خویش به اجرام نظم و نثر
[...]
کمالالدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۲۴ - و قال ایضاً
ز خط عارض ترکان لشکر
مرا این فایده تا جاودان بس
که خط از عارض ترکان لشکر
ز شرمش برنیارد سر ازین پس
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۹ - ایضا له
ای آفتاب ملک که از پرتو کرم
چون صبح کام فضل پر از خنده کردهای
از بس که همچو غنچه کنی دل نمودگی
چون نرگسم ز شرم سرافکنده کردهای
خطّیست کرد عارض خوبان معنوی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۵۰ - وله ایضا
ای خواجه سال و ماه تو تلوین همیکند
بیآنکه علم صنعت اکسیر خواندهای
اندر سیهگری ید بیضا نمودهای
تلبیس خویش بر همه عالم براندهای
روی دو موی داری و موی دو روی و خود
[...]
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب پنجم » فصل پنجم
منه مال کان ترا نیست
ترا گردد چو در دادن شتابی
اگر خواهی بنه تا باز یابند
وگر خواهی بده تا باز یابی
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب ششم » داستانِ زن دیبا فروش و کفشگر
بود رسمِ سلام از بامدادان
اگر چه اتّفاق امشب فتادست
و لیکن چون توئی روزِ زمانه
ترا هرگه که بینم بامدادست
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » این قطعه را منصف در وقت تسلیم کتاب گوید
وزیر عالم عادل ربیب دولت و دین
ایا بطوع فلک طاعت تو ورزیده
هر آنچه بسته ضمیر تو، عقل نگشوده
هر آنچه دوخته رای تو، چرخ ندریده
زبس که درشبشبهتفکندهپرتوصدق
[...]
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱
آسمان داد فخرالملک خورشید زمین
ای جهان را عهد انصاف تو ایام شباب
ای خداوندی که نوک کلک ملک آرای تو
هادی تیغ ممالک پرور مالک رقاب
قهر و لفظش دستگیر آتش و آبند از آن
[...]
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲
ثبت فرمای تا شوی واقف
بی توقف ز نام آن محبوب
پارسی مدام و تازی خواب
این یکی راست و آن دگرمغضوب
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳
بخدائی که بی ارادت او
سرورا برگ خوش خرامی نیست
که ترا گرچه بنده بسیارند
بنده ی خاص جز امامی نیست
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴
کافی دین و دولت ای صدری
که جنابت سپهر آیاتست
روح پروردهٔ ضمیر مرا
تا مدیح تو ورد اوقاتست
حرز دوشیزگان پرده غیب
[...]
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵
ای اختر آسمان سمندت
چرخ از شرف تو در و بالست
کز نقش تو هر خطی سپهریست
وز نقش تو هر خطی خیالست
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶
ای خداوندی که دائم پیر چرخ
همچو دولت در هوای جاه تست
خاک درگاهت، امامی، بنده وار
چون فلک در سایه درگاه تست
زنده گردانش که جانش در جهان
[...]
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
تاج دین و دولت ای صدری که گرد موکبت
دیده افلاک و انجم را مکحل میکند
کلک دولتپرورت روحالامینی دیگر است
لاجرم هردم هزاران وحی منزل میکند
لفظ معنی پرورت گر آسمان داد نیست
[...]
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸
زهی دین پروری کاندر بنانت
سپهر دولتست و اختر داد
مسیر خامه ی گیتی پناهت
در انصاف تو بر خلق بگشاد
ز بهر بندگی در پیش کلکت
[...]
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹
پناه تیغ و قلم آفتاب مشرق ملک
توئی که نور تو خورشید را بپوشاند
توئی که حرف مدیر تو هر سحر، گیتی
برای رفع حوادث بر آسمان خواند
کنار بحر زند موج ز آب دیده ی ابر
[...]