گنجور

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۹۰ - الخله

 

بود خلت بتحقیق موحد

تحقق بر صفات حق واحد

شود عبد از صفات خویش خالی

پس آنگه پر زو صف ذات عالی

خللهای وی از حق آنچنان پر

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۹۱ - الخلوه

 

بود خلوت ترا با حق تکلم

بسر خویش در عین تنعم

باو گفتن حدیث و زو شنیدن

جز او در جهر و سر خود ندیدن

در اینحال انجمن هم خلوت تست

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۹۲ - خلع‌العادت

 

بود آن نزد عارف خلع عادات

که واقف گردد از حق عبادات

عبودیت و را یابد تحقق

که با امر حق آن دارد تطابق

مر او را داعیی بر طبع و عادات

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۹۳ - خلق جدید

 

تو از خلق جدید این را سنددان

ز موجود اتصالات مدد دان

دم رحمن بممکن هست ممتد

که هر دم زو رسد فیض مجدد

بذات خویش ممکن جز عدم نیست

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۹۴ - باب الدال الدبور

 

بود آن صولت نفس عقورت

باستیلا چون باد دبورت

ز غرب طبع جسمانی بمشهور

و زد کش خواند عارف مغرب نور

دگر باد صبا کز مشرق آید

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۹۵ - دره‌البیضاء

 

مرا شد رده‌البیضا مسجل

که عارف خواند آنرا عقل اول

که نورانیش در هیچ کونی

نشد آلوده بر ترکیب و لونی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۹۶ - باب‌الذال الذخایر

 

هر آن کز غیب بازستش مشاعر

کند قصد اولیا را از ذخایر

بدانسان کز ذخایر می‌شود دور

بلای فقر و فاقه نزد جمهور

شود هم ز اولیا دفع بلیات

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۹۷ - الذوق

 

شنو از ذوق کان اصل شهود است

ز حق بر حق که ثابت در صعود است

در اثنای بوارق بالتوالی

کند گر آن درنگی در مجالی

شهود حق بحق پیدا شد آنجا

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۹۸ - ذوالعقل

 

بظاهر خلق و باطن هر که حق دید

ذوی‌العقل است و سرما خلق دید

در اینحال است حق بر خلق مرآت

که محجوب است مطلق در شئونات

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۹۹ - ذوالعین

 

ذوی‌العین آنکه حق بیند بظاهر

بباطن وانگهی خلق و مظاهر

در اینجا خلق مرآت حق آمد

نهان اندر مقید مطلق آمد

ظهور حق و اخفای خلایق

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۰ - ذوالعقل و العین

 

دگر صولی که داند سر کونین

نماید شرح از ذوالعقل و العین

کسی باشد که بد و ماسبق دید

حق اندر خلق و خلق اندر بحق دید

نشد محجوب در هر یک ز دیگر

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۱ - باب‌الراء

 

شنو از راعی ار داری کیاست

بود آن کش بود علم سیاست

شناسد نظم عالم را کماهی

بر این باشد بتایید الهی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۲ - الران

 

چه باشد ران‌، حجابی کوست حایل

میان ملک قدس و عالم دل

ز استیلا نفس و هیئت آن

ز جسمانی جهان و ظلمت آن

که بالکلیه آن آثار و ظلمت

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۳ - الرب

 

بود رب اسمی از اسماء حضرت

که از ذاتش باعیانست نسبت

باسماء ربوبیت مصادق

مثال منعم و رزاق و خالق

دراکون هر چه او گردید ظاهر

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۴ - رب‌الارباب

 

بود حق رب‌الارباب مکرم

بحیث اعتبار اسم اعظم

که باشد غایه‌الغایات اسما

هم آن اول تعیین راست منشأ

بسوی اوست گردنها کشیده

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۵ - الرتق

 

ز رتق آرم تو را شرحی بتمثال

بود او ز اصل وحدانیت اجمال

بغیر از ماده مقصود از اصل

مرا نبود اگر دانی تو این فصل

مسمی اوست بر عنصر هم اعظم

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۶ - الرحمن

 

بود رحمن ز اسماء الهی

در او جمعیت اسماء کما هی

از و فایض وجودات و کمالات

ازو نازل بهر شیئی فیوضات

ز رحمانیت است ایجاد اشیا

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۷ - الرحیم

 

رحیم اسمیست کز وی می‌شود خاص

بقرب حق وجود اهل اخلاص

هر آنرا فهم معنای رحیم است

در این ره صاحب قلب سلیم است

هر آن فیضی که در قوس صعودت

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۸ - الرحمه و هو الامتنانیه و الوجودیه

 

ز رحمت بشنو ار دانی معانی

که آن باشد: وجودی و امتنانی

بود آن امتنانی در تقاضا

ز حق عاید باستحقاق اشیاء

بکلی شیئی وسعت از ازل داشت

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۹ - الرداء والردی

 

ردا بر عبد خوش زیبنده باشد

ظهور وصف حق بر بنده باشد

ردی شد آن ردا را در مقابل

بود اظهار وصف حق بباطل

از آن اهل تکبر ار بقرآن

[...]

صفی علیشاه
 
 
۱
۵۴۹
۵۵۰
۵۵۱
۵۵۲
۵۵۳
۶۸۵