گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۸ - د‌ر مدح شاهزادهٔ آزاده مؤیدالدوله طهماسب میرزا فرماید

 

از چه نگویم سپاس ایزد بیچون

از چه نرانم درود طالع میمون

از چه نبالم بهر چه در زمی ایدر

از چه ننازم بهرکه در فلک ایدون

کز شرف خدمت امیر موید

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۹ - در ستایش پادشاه خلد آشیان محمدشاه غازی طاب‌الله ثراه فرماید

 

ای ترک من ای عید تو چون روی ‌تو میمون

بر طرهٔ مفتول تو دلها همه مفتون

عقل تو کهن بخت تو نو وقت تو خرم

سال تو نکو حال تو خوش فال تو میمون

زانگونه که بر خلق همایون گذرد عید

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۰ - وله فی المدیحه

 

منجر چون تافت مهر ازکاخ‌گردون

گهر انگیخت این بحر صدف‌گون

ز شنگرف شفق زنگارگون چرخ

چو زنگاری لباسی غرقه در خون

کنار آسمان از سرخی او

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۱ - در هزل و مطایبه گوید

 

یازده ساله کودکی هست به کاخم اندرون

سست وفا وسخت دل خردقضیب و گردکون

چون به رخ افکنم‌ گره‌ کای پسر و بیا بده

هیچ نگویدم‌ که چه هیچ نپرسدم‌ که چون

کیرش خرد و مختصر کونش و ز پاچه تا کمر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۲ - د‌ر مدحت عمدهٔ الخوانین العظام شمس الدین خان افغان می‌فرماید

 

آفتاب زمانه شمس‌الدین

ای قدر قدر آسمان تمکین

مهر بارای روشن توسها

چرخ با اوج درگه تو زمین

کوه با عزم تو چو کاه سبک

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۳ - د‌ر ستایش حاج میرزا آقاسی رحمه‌لله فرماید

 

از بوی بهار و فر فروردین‌

شد باغ بهشت و باد مشک‌آگین

بر لاله چو بگذری خوری سوگند

کز خلد برون چمیده حورالعین

بر سبزه چو بنگر‌ی دهی انصاف

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۴ - در ستایش میرزا تقی‌خان امیرنظام‌ گوید

 

امسال ‌گویی از اثر باد فرودین

جای سمن ثریا می‌روید از زمین

گویی هوا لطافت روح فرشته را

پیوند داده با نفس باد فرودین

یک آسمان کواکب هر دم چکد ز ابر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۵ - د‌ر ستایش صدراعظم د‌ام اجلاله فرماید

 

به راغ و باغ گذرکرد ابر فروردین

شراره ریخت بر آن و ستاره ریخت براین

از آن شراره همه راغ گشت پر لاله

وزین ستاره همه باغ‌گشت پر نسرین

چمن از آن شده پرنور وادی ایمن

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۶ - فی المدیحه

 

حبذا تشریف شاهشاه دریا آستین

مرحبا اندام جان‌افروز صدر راستین

لو حش‌الله خلعتی بر یک فلک شوکت محیط

مرحباالله پیکری با یک جهان رحمت عجین

خلعتی تهلیل‌گو از حیرتش مهر منیر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۷

 

خوش بود خاصه فصل فروردین

بادهٔ تلخ و بوسهٔ شیرین

بوسهٔ‌ گرم کز حلاوت آن

یک طبق انگبین چکد به زمین

بادهٔ تلخ‌کز حرارت او

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۸ - در ستایش محمدشاه غازی طاب الله ثراه فرماید

 

در ملک جم ز شوق شهنشاه راستین

از جزع خویش پر زگهر کردم آستین

چون خواستم به عزم زمین بوس شه ز جای

برخاست از جوارح من بانگ آفرین

گفتم به خادمک هله تاکی ستاده‌ای

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۹ - و من نوادر طبعه

 

دوش چو سلطان چرخ ‌گشت به مغرب مکین

جانب مسجد شدم از پی اکمال دین

گفتم اول نماز آنگه افطار از آنک

سنت احمد چنان مذهب جعفر چنین

دیدم در پیش صف پاک‌گهر زاهدی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۰ - وله ایضاً

 

دوش ‌که شاه اختران والی چرخ چارمین

کرد ز اوج آسمان میل به مرکز زمین

من ز پس ادای فرض اندر خانهٔ خدا

بر نهجی ‌که واردست از در شرع و ره دین

کردم زی سرای خود میل و زدم قدم برون

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۱ - وله فی المدیحه

 

عیدست و آن ابرو کمان دلدادگان را درکمین

هم پیش تیغش دل نشان هم پیش‌ تیرش دلنشین

عیدست و آن سیمین بدن ‌هر گه چمان اندر چمن

از جلو‌ه رشک نارون از چهره شرم یاسمین

عیدست وپوشد بر شنح جوشن زموج می قدح

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۲ - د‌ر مدح محمد شاه غازی انارالله برهانه‌ گوید

 

ماه دو هفت سال من آن یار نازنین

هر هفت کرده آمد یک هفته پیش ازین

پی خسته دم گسسته کمر بسته بی‌قرار

می خورده ره سپرده عرق کرده خشمگین

برجستم و دویدم و پرسیدمش خبر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۳ - د‌ر مطایبه‌ گوید

 

ماه من دارد ز سیم ساده یک خرمن سرین

من به‌ گرد خرمنش همچون‌ گدایان خوشه چین

یک طبق بلور را ماندکه بشکافد ز هم

نیمی افتد بر یسار و نیمی افتد بر یمین

درشب تاریک چون مه خانه را روشن ‌کند

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۴ - د‌ر مدح هلاکو خان بن شجاع السلطنه مرحوم فرماید

 

آن خال سیه از بر آن نرگس جادو

چون نافهٔ مشکست جدا گشته ز آهو

چون‌کلب معلِّم‌که دود از پی آهو

دل از پی دلدار دوانست بهر سو

ترکیست دل آزار که در هر سر بازار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۵ - در مدح پادشاه خلد آشیان محمدشاه مغفور طاب الله ثراه فرماید

 

الحمدکه آمد ز سفر موکب خسرو

وز موکب او کوکب دین یافته پرتو

از هر لب پژمرده به یمن قدم شاه

در هر دل افسرده به فر رخ خسرو

برخاست به جای دم ناخوش نفس خوش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۶ - در مدح نجفقلی میرزای وا‌لی پسر حسینعلی میرزای فرمانفرما فرماید

 

ای ترک من ای مهر سپهرت شده هندو

شیرانت مسخر به یکی حملهٔ آهو

آمیخته باگفتهٔ شیرین تو شکر

اندوخته در حقهٔ یاقوت تو لولو

هم بهرهٔ سرو آمده بیغاره از آن قد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۷ - در ستایش شاهزاده مبرور فریدون میرزای فرمانفرما فرماید

 

دوش چو بنهفت نوعروس ختن رو

شاهد زنگی‌ گره‌ گشاد ز ابرو

ترک من آمد ز ره چو شعلهٔ آتش

گرم و دم آهنج و تند و توسن و بدخو

چون سر زلف دو صد شکنج به عارض

[...]

قاآنی
 
 
۱
۳۲۳
۳۲۴
۳۲۵
۳۲۶
۳۲۷
۳۷۳