گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵ - در مدح آقامحمد حسن پیشخدمت خاصه ی خاقان خلد آشیان

 

یار نیکوتر از آنست‌ که من دیدم پار

باش تا سال دگر خوبترک گردد یار

پار یک بوسه به صد عجز نمی‌داد به من

خود به خود می‌دهد امسال به من بوسه هزار

بس‌که بوسیده‌ام امسال لب نازک او

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۶ - د‌ر تعریف بهار و شکایت از یار و ستایش امیر کامگا‌ر حسین ‌خان نظام‌الدوله

 

یک دو مه پیشترک زانکه رسد فصل بهار

دلکی داشتم و دلبرکی باده‌گسار

چون بهار آمد و گل رست ز من دل ببرید

بی‌وفایی ز گل آموخت مگر یا ز بهار

بی‌ وفاییّ ‌گل آن بس ‌که‌ کند زود سفر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۷ - در جواب قصیدهٔ حکیم سوزنی

 

آمد به برم دوش یکی ساده پسر بر

وز مشک فروهشته دو گیسو به قمر بر

گفتی‌که یکی زاغ بهشتیست دو زلفش

کافشانده بسی غالیه و مشک به پر بر

حوری بچه زایند زنان حبش و زنگ

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۸ - د‌ر مدح شجاع‌ السلطنه

 

بشارت باد بر اهل نشابور

زگرد موکب دارای منصور

شجاع ‌السلطنه سلطان غازی

که از عدلش جهان‌گردیده معمور

به قصرش‌ا چاکری خاقان و قبر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۹ - د‌ر مدح شجاع‌لسلطنه حسنعلی میرزا

 

حبذا از هوای نیشابور

که بود مایهٔ نشاط و سرور

صبح او اصل نزهتست و صفا

شام او فرع عشرتست و حبور

از پی انقطاع نسل محن

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۰ - در ستایش مدح خسروخان خواجه حکمران اصفهان

 

سه چیز هست‌ کزو مملکت بود معمور

وز آن سه آیت رحمت ‌کند ز غیب ظهور

نخست یاری یزدان دوم عنایت شاه

سیم ‌کفایت حکام در نظام امور

از آن سه مملکت از مهلکت بود ایمن

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۱ - در ستایش امیرالامراء العظام میرزا نبی‌خان حکمران فارس فرماید

 

ای حسن تو چون فتنهٔ چشم تو جهانگیر

صد سلسله دل در خم زلف تو به زنجیر

عشق من و رخسار تو این هردو جهانسوز

حسن و تو گفتار من این هردو جهانگیر

قدّم چو کمان قدّ تو چون تیر از آن رو

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۲ - در ستایش شاهزادهٔ کیوان سریر اردشیر میرزا گوید

 

دوش از بر شهزاده اردشیر

آورد مرا نامه‌یی بشیر

بگرفتم و بوسیدمش وز آن

شد مغز من آکنده از عبیر

بر سیم پراکنده بود مشک

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۳ - و له ایضاً فی‌ المطایبه

 

سحرگهان‌که ز گردون فروغ مهر منیر

چو تیغ خسرو آفاق گشت عالم‌گیر

درآمد از درم آن مه به رخ نهاده دو زلف

یکی سپید چو شیر و یکی سیاه چو قیر

به سیم چهره فروهشته زلف خم در خم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۴ - د‌ر تهنیت عید غدیر و ستایش وزریر بی‌نظیر صدراعظم میرزا آقاخان دا‌م اقباله

 

شراب تاک ننوشم دگر ز خمّ عصیر

شراب پاک خورم زین سپس ز خم غدیر

به مهر ساقی‌کوثر از آن شراب خورم

که دُرد ساغر او خاک را کند اکسیر

از آن شراب‌کزان هرکه قطره‌یی بچشد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۵ - د‌ر مدح میرزا نبی‌خان

 

همی به‌ چشم‌ من آید که سوی حضرت میر

رسولی آید از ملک ری بشیر و نذیر

به دستی اندر تیغ و به دستی اندر جام

مر آن‌ یک‌ از پی ‌خصم ‌و مر این یک از پی میر

به میر گوید کاین جام را بگیر و بنوش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۶ - در ستایش پادشاه جمجاه محمد شاه غازی طاب ثراه گوید

 

رسید نامهٔ دلدار دوشم از شیراز

دوان‌ گرفتم و بوسیدم و نمودم باز

نوشته بود مرا کای مقیم‌ گشته به ری

چه روی داد که دل برگرفتی از شیراز

شنیده‌ام ‌که به ری شاهدان شنگولند

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۷ - در ستایش امیرالامراء العظام مبرزا نبی خان رحمه الله فرماید

 

محمود ماه من‌که غلامش بود ایاز

دیشب دعای میر بدینگونه‌کرد ساز

بر کف‌ گرفت زلف ‌که یارب به موی من

عمر امیر کن چو سر زلف من دراز

خشمش چو هجر طلعت من باد دلشکن

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۸ - در ستایش پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکه گوید

 

ناصرالدین شاه ‌گیتی را منظم‌ کرد باز

معنی اقبال و نصرت را مجسم‌ کرد باز

از رموز خسروی یک نکته باقی مانده بود

ملهم غیبش به آن یک نکته ملهم ‌کرد باز

فال شه نصر من الله بود اینک‌کردگار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۹ - و له ایضاً فی مدحه

 

شیرین پسرا خیز و بساط دگر انداز

مسند به‌گذرگاه نسیم سحر انداز

تا چهرهٔ زرین کنم از ساغر گلگون

گلفام می رنگین در جام زر انداز

امروز جز از باده‌ گساری نبود کار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۰ - د‌ر منقبت مظهرالعجائب اسدالله الغالب علی‌بن ابیطالب گوید

 

رساند باد صبا مژدهٔ بهار امروز

ز توبه توبه نمودم هزار بار امروز

هوا بساط زمرّد فکند در صحرا

بیا که وقت نشاطست و روزکار امروز

سحاب بر سر اطفال بوستان بارد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۱ - د‌ر ستایش شاهزاد‌هٔ رضوا‌ن و ساد‌ه حسنعلی میرزا طاب ثراه ‌گوید

 

صباح عید که شد باغ و راغ عطرآمیز

طرب به مجمرهٔ روح گشت عنبربیز

ز چاه دلو برون شد دو اسبه یوسف مهر

به رغم اخوان در مصر چرخ ‌گشت عزیز

سحاب ‌گشت ز تقطیر ژاله ‌گوهربار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲ - د‌ر ستایش مر‌حوم محمدشاه غازی‌ گوید

 

کس مبادا چو من دلی زارش

که بود باژگونه هنجارش

از ره و رسم مردمی به‌کنار

بسفه رأی اهرمن وارش

باده ‌پیما و رند و امردباز

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - در ستایش پادشاه جمجاه محمد شاه غازی طاب الله ثراه گوید

 

مبارک‌باد هر عیدی به‌خسرو خاصه نوروزش

بدین معنی ‌که از شادی بود هر روز نوروزش

شه‌گیتی محمد شه‌که رویش عید را ماند

که‌هم‌هرروز بادش عید و هم‌هرعید نوروزش

ذخیرهٔ عالم امکان دو دست ‌گنج بخشایش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در ستایش شاهزاد‌هٔ رضوان و ساده حسنعلی میرزا طاب ا‌لله ثراه گوید

 

ز چشمم خون فرو ریزد به یاد چشم فتانش

پریشان‌خاطرم از عشق ‌گیسوی پریشانش

ار خورشید می‌جویی نگهی روی چون ماهثث

وگر شمشاد می‌خواهی ببین سرو خرامانش

به دوران هرکجا باشد دلی از غم به درد آید

[...]

قاآنی
 
 
۱
۳۲۱
۳۲۲
۳۲۳
۳۲۴
۳۲۵
۳۷۶