گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲

 

جام گیتی نما علی ولی

معنی انبیا علی ولی

در ولایت ولی والا قدر

سرور اولیا علی ولی

ابن عم رسول و دامادش

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳

 

هر که دارد با علی یک مو شکی

نزد شیر حق بود چون موشکی

کی تواند با علی کردن مصاف

خارجی گر لشگرش باشد لکی

هفت دریا با محیط علم او

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴

 

گر در این بحر آشنا یابی

عین ما را به عین ما یابی

دردمندی اگر دوا جوئی

درد می نوش تا شفا یابی

گر وصال خدای خود طلبی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵

 

خرد پیمانهٔ انصاف اگر یک بار بردارد

بپیماید هر آن چیزی که دهقان زیر سر دارد

خرد عقل است و پیمانه قناعت نزد درویشان

برو مجمل مفصل کن خرد این زیر سر دارد

تو را معلوم گرداند ازین دریای ظلمانی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۱

 

به ذات پاک خدای کریم بی همتا

که از اراده او گشت سر «کن » پیدا

به خالقی که منزه ز کل مخلوق است

به عاشقی که به عشق لقا بود شیدا

به حاکمی که به حکمت متابعت فرمود

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۲

 

آن روضه مقدس و آن کعبه صفا

آن مرقد مطهر و آن قبله دعا

آن قبه منور با رفعت و شرف

کو، هست عرش منزلت و آسمان بنا

دانی که چیست؟ قبله حاجات جمله خلق

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۳ - فتوت نامه

 

فتوت خلق و احسان است که هست آن احسن الحسنی

فتوت راه مردان است چه در صورت چه در معنی

فتوت دار آن باشد که او در ظاهر و باطن

بود تسلیم چون سلمان، بود با درد بودردا

فتوت دار آن باشد که او در راه حق دایم

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۴

 

یارب به حق مصطفی سلطان جمع انبیا

تاج الوری نورالهدی شمس الضحی بدرالدجی

یارب به حق حیدر صفدر امیرالمؤمنین

تاج سپهر «هل اتی » خورشید برج «انما»

یارب به حق فاطمه ام الحسین والحسن

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۵ - بحرالاسرار

 

مشعل خورشید کز نورش جهان را زیور است

چند باشی گرم در چهرش که طشت آذر است

داغها دارد فلک بر سینه از مهر رخش

پینه های داغ باشد آن که گویی اختر است

تا زداید زنگ از آیینه چرخ کبود

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۶ - تجدید مطلع

 

تاج سلطانی که ترک اولش ترک سر است

هر که سودایش ز سر بنهاد دایم سرور است

فقر، سلطانی است، از دست تهی افغان مکن

زانکه اهل فقر را ویرانه قصر قیصر است

از متاع عالمت گر هست نقدی صرف کن

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۷ - تجدید مطلع

 

آن شهنشاهی که مداحش خدای داور است

ساقی روز جزا قسام خلد و آذر است

شهسوار «لافتی » یعنی علی مرتضی

آن که شهرستان علم صدر عالم را در است

صاحب سر سلونی » رازدار «لوکشف »

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۸

 

آ، الف اول امیر و اعلم و اعلا علی است

افتخار اولیاء الله مولانا علی است

ب براه بارگاه کبریا با مصطفی

بر براق برق رو بالاتر از بالا علی است

ت توانا و توانگر، تاج بخش و تخت گیر

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۹

 

غلام روی آن ماهم که مهر آسمانستی

جمال او به زیبایی حیات جاودانستی

چو حق بنوشت بر رویش تمامی اصل قرآن را

رخ او مصحف خوبیّ و خطش ترجمانستی

چو حق خوب است، خوبان را از آن رو دوست می‌دارد

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - تجدید مطلع

 

حبیب فضل حق احمد که میر عاشقانستی

دو عالم را به زیبایی امیر و مهربانستی

چو هست امّی از آن رو امیانند امتان او

به محشر او ز فضل حق شفیع امتانستی

چو ام اصل است و ما در هم که هست آن آدم و حوا

[...]

نسیمی
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » قصاید السبعه » سبب نظم کتاب

 

رسید موسم گل ساقیا! بگردان راح

که عشقبازی و مستی به دین ماست مباح

زبهر آنکه کنم کهربا به رنگ عقیق

بیار لعل مذاب از زمردین اقداح

به نیم شب دل من همچو شمع روشن کن

[...]

حیدر شیرازی
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » قصاید السبعه » فی نعت النبی صلی الله علیه و سلم

 

شمس و قمر ز پرتو رای محمدست

دنیا و آخرت ز برای محمدست

در شهر اندرون که درو جز خدای نیست

دل خانه ی حق است که جای محمدست

خورشید آسمان که جهان غرق نور اوست

[...]

حیدر شیرازی
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » قصاید السبعه » فی توحید الملک العلام جل جلاله

 

ای ز هستی غلغلی در ملک جان انداخته

عکس نور ذات خود بر انس و جان انداخته

آتشی از مهر در میدان دل افروخته

پرتوی از ذات در صحرای جان انداخته

نه تتق در عالم کون و فساد افراشته

[...]

حیدر شیرازی
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » قصاید السبعه » فی تحمید الحمید المجید عز شانه

 

بنده ام از جان خدایی را که او جان آفرید

مهر و ماه و انجم و گردون گردان آفرید

دست صنع لایزالش، روز قدرت در ازل

پاره ی یاقوت در فیروزه ایوان آفرید

زابر فیض، اندر بن دریای حکمت، در صدف

[...]

حیدر شیرازی
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » قصاید السبعه » فی حمد باری تعالی جل جلاله و عم نواله

 

خالق اشیا که این دریای اخضر آفرید

در کنار و دامنش، یاقوت و گوهر آفرید

طاق ازرق بست و این فرش مطبق گسترید

مهر انور ساخت و این ماه منور آفرید

در خم چوگان ماه نو به صنع خویشتن

[...]

حیدر شیرازی
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » قصاید السبعه » فی قدرة الله تعالی و صفاته

 

قادری کز قدرت این عالم پدیدار آورد

خلق عالم را به عشق خویش در کار آورد

نافه از آهو و نور از نار و لعل از خاره سنگ

گوهر از بحر و زر از کان و گل از خار آورد

حکم او از رعد غران کوس سلطانی زند

[...]

حیدر شیرازی
 
 
۱
۲۵۴
۲۵۵
۲۵۶
۲۵۷
۲۵۸
۳۷۳