گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۳

 

زه! دانا را گویند، که داند گفت

هیچ نادان را داننده نگوید: زه

سخن شیرین از زفت نیارد بر

بز به بج بج بر، هرگز نشود فربه

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۴

 

سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه

اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه

نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست

ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه

کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۵

 

من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه

تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه

چون جامه‌ها به وقت مصیبت سیه کنند

من موی از مصیبت پیری کنم سیاه

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۶

 

پشت کوژ و سر تویل و روی بر کردار نیل

ساق چون سوهان و دندان بر مثال استره

بر کنار جوی بینم رستهٔ بادام و سرو

راست پندارم قطار اشتران آبره

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۷

 

رفیقا، چند گویی: کو نشاطت؟

بنگریزد کس از گرم آفروشه

مرا امروز توبه سود دارد

چنان چون دردمندان را شنوشه

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۸

 

زمانی برق پر خنده، زمانی رعد پر ناله

چنان مادر ابر سوک عروس سیزده ساله

و گشته زین پرند سبز شاخ بید بنساله

چنان چون اشک مهجوران نشسته ژاله بر لاله

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۹

 

مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی

چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی

چو گل شکر دهیم درد دل شود تسکین

چو ترش روی شوی وارهانی از صفری

به غنچهٔ تو شکر خنده نشانهٔ باده

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۰

 

سپید برف برآمد به کوهسار سیاه

و چون درونه شد آن سرو بوستان آرای

و آن کجا بگوارید ناگوار شده‌ست

و آن کجا نگزایست گشت زود گزای

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۱

 

آن چیست بر آن طبق همی تابد؟

چون ملحم زیر شعر عنابی

ساقش به مثل چو ساعد حورا

پایش به مثل چو پای مرغابی

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۲

 

ای دل، سزایش بری

باز بر چنگل عقابی

بی تو مرا زنده نبیند

من ذره ام، تو آفتابی

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۳

 

بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی

و یا چون برکشیده تیغ پیش آفتابستی

بیا کی گویی: اندر جام مانند گلابستی

به خوشی گویی: اندر دیدهٔ بی‌خواب خوابستی

سحابستی قدح گویی و می قطرهٔ سحابستی

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۴

 

جعد همچون نورد آب بباد

گوییا آن چنان شکستستی

میانکش نازکک چو شانهٔ مو

گویی از یک دگر گسستستی

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۵

 

این جهان را نگر به چشم خرد

نی بدان چشم کاندر او نگری

همچو دریاست وز نکوکاری

کشتیی ساز، تا بدان گذری

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۶

 

مار را، هر چند بهتر پروری

چون یکی خشم آورد کیفر بری

سفله طبع مار دارد، بی خلاف

جهد کن تا روی سفله ننگری

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ای آن که غمگنی

 

ای آن که غمگنی و سزاواری

وندر نهان سرشک همی باری

از بهر آن کجا ببرم نامش

ترسم ز بخت انده و دشواری

رفت آن که رفت و آمد آنک آمد

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۸ - گل بهاری! بت تتاری!

 

گل بهاری، بت تتاری

نبیذ داری، چرا نیاری؟

نبیذ روشن، چو ابر بهمن

به نزد گلشن چرا نباری؟

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۹

 

ای غافل از شمار! چه پنداری؟

کت خالق آفرید پی کاری؟!

عمری که مر توراست سرمایه

وید است و کارهات به این زاری!

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی

 

تا خوی ابر گل رخ تو کرده شبنمی

شبنم شده‌ست سوخته چون اشک ماتمی

... این مصرع ساقط شده ...

کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی

کی مار ترسگین شود و گربه مهربان؟

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی

 

بوی جوی مولیان آید همی

یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درشتی راه او

زیر پایم پرنیان آید همی

آب جیحون از نشاط روی دوست

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۲

 

آن که نماند به هیچ خلق خدای است

تو نه خدایی، به هیچ خلق نمانی

روز شدن را نشان دهند به خورشید

باز مر او را به تو دهند نشانی

هر چه بر الفاظ خلق مدحت رفته‌ست

[...]

رودکی
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
۶۳۷۹
sunny dark_mode