گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۷۴

 

هر چند که در خورد توام می دانی

خون مژه پرورد توام می دانی

دلسوختهٔ عشق توام می بینی

ماتم زدهٔ درد توام می دانی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۷۵

 

با دل گفتم چو از مطر شاد نیی

وز بند زمانه یک دم آزاد نیی

در تجربه های دهر استادانند

شاگردی کن کنون که استاد نیی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۷۶

 

در بندگیت عار بود آزادی

شاگردی عشق تو به از استادی

با درد تو خود چه قدر دارد درمان

آنجا که غمت بود چه باشد شادی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۷۷

 

نقّاش رخت اگر نه یزدان بودی

استاد تو در نقش تو حیران بودی

گر داغ تو ای دوست نه بر جان بودی

در عشق تو جان سپردن آسان بودی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۷۸

 

آنی که سهیلی به یمن می بخشی

یا تازه گلی را به چمن می بخشی

گفتم که تو را جان بدهم؟ گفتا نه

جان تو منم مرا به من می بخشی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۷۹

 

گر یک نفس از نیستی آگاه شوی

بر هستی خود [به] نیستی شاه شوی

تو حاضر غایبی از آن بی خبری

گر غایب حاضر شوی آگاه شوی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۸۰

 

بس کز تو دوم در به در و کوی به کوی

تاریک شدم چون شب و باریک چو موی

فی الجمله به هر صفت که خواهی می دار

کان پشت ندارم که بگردانم روی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۸۱

 

مجروحان را دوا و مرهم تو دهی

محرومان را ملک مسلّم تو دهی

از تو کششی هست یقین می دانم

تقصیر زکوشش است آن هم تو دهی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۸۲

 

انصاف بده «اوحد» اگر مرد رهی

تا کی باشی حریص را همچو رهی

خاک در بی نیاز اگر دریابی

بر تارک آرزو بنه تا برهی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۸۳

 

دل گرچه نه پیداست نهانش نه تویی

گیرم که دل من است جانش نه تویی

آتش چه زنی در وی، پرخون چه کنی

کآخر شب و روز در میانش نه تویی؟

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر » شمارهٔ ۱ - نسخهٔ معجون اُسقُف

 

تربد فلفل سیاه قاقله سمقونیا

گیر یک مثقال از هر یک اگر سازی دوا

نیمهٔ مثقال بسباسه بیاور زنجبیل

با قرنفل دارچینی آنگه جوز بوزا

از شکر ربع وقیّه جمع کن با این همه

[...]

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر » شمارهٔ ۲ - در رثای شروانشاه اخستان

 

جمیع الناس غمگینٌ که شروان شاههم مرده است

وفات شاههم اکنون طرب من قلبهم برده است

بهذا الصرصر العاصف کزو شروان مشوّش شد

درخت القلبشان خشک و گل الارواح پژمرده است

زن و مرد بلد جمله لِاَجل تلخی موتش

[...]

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر » شمارهٔ ۳

 

مهتری باش و هرچه خواهی کن

نه بزرگی به مادر و پدر است

نافهٔ مشک را ببین به مَثَل

کاین مثالی بزرگ و معتبر است

کاو زآهو گرفت عزّ و شرف

[...]

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر » شمارهٔ ۴

 

جانا به جز از یاد تو در سر هوسم نیست

سوگند خورم من که به جای تو کسم نیست

امروز منم خسته و بی مونس و بی یار

فریاد همی خواهم و فریادرسم نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر » شمارهٔ ۵

 

اگر به حضرت عالی نمی شوم چاکر

نه آنک بهتر از آن مأمنی تواند بود

ولیک خاک جناب تو درگذشت از آن

نصیب دیدهٔ همچون منی تواند بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر » شمارهٔ ۶

 

بر زمین آن درخت چیست که او

همنژاد سرمناره بود

برو برگش زمرّد و لعل است

مگر اصلش زسنگ خاره بود

بر سر او نشسته مرغی سبز

[...]

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر » شمارهٔ ۷

 

به شرط آنکه هر کاو مست گردد

شود زاین تابخانه تا به خانه

وگر او با حریفی مست خسبد

گناه خود ز خود داند زمانه

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر » شمارهٔ ۸

 

عنقاء مُغر بست درین دور خرّمی

گم گشت خرّمی زجهان همچو آدمی

چندانک در صحیفهٔ عالم نگه کنم

غمخواره آدم آمد و بیچاره آدمی

هر کس به قدر خویش گرفتار محنتی است

[...]

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر » شمارهٔ ۹

 

ما تو را حرمتی اگر داریم

نه زاندیشه ای است یا بیمی

یا زمال تو، گر بسی داری

چشم داریم بر زر و سیمی

لیک از روی مزد می خواهیم

[...]

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر » شمارهٔ ۱۰

 

به شب چندان خور ای جان بادهٔ ناب

که راهی وا در و دیوار بینی

نه چندانی که چون تا کاهی از خواب

درآیی ... خود چار بینی

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۴۹
۱۳۵۰
۱۳۵۱
۱۳۵۲
۱۳۵۳
۶۴۶۲