گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

جانا به جز از یاد تو در سر هوسم نیست

سوگند خورم من که به جای تو کسم نیست

امروز منم خسته و بی مونس و بی یار

فریاد همی خواهم و فریادرسم نیست