گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۶۷

 

از جهل بود زیره به کرمان بردن

یا قطره به نزد آب عمّان بردن

لکن چو مروّت است فرمود خرد

پای ملخی نزد سلیمان بردن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۶۸

 

نظمی که به راستی چو وحی اش دانند

نتوان کردن به شعر او را مانند

فرق است میان آنک از خود گویی

یا آنک زدیوان کسانش خوانند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۶۹

 

گفتم که دلم گفت پریشان باشد

ویران زبرای چه برین سان باشد

گفتا که دل تو وقف اندوه من است

رسم است همیشه وقف ویران باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۷۰

 

گفتم چشمم گفت سرابی کم گیر

گفتم جگرم گفت کبابی کم گیر

گفتم که دلم گفت درین شهر شما

صد خانه خراب است خرابی کم گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۷۱

 

گفتم که منم گفت بکن استغفار

گفتم نه منم گفت که شکرانه بیار

گفتم که من از وجود خود بیزارم

گفتا که همه منم تو را با تو چه کار

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۷۲

 

آهم چو شنید گفت بر من به دو جو

اشکم چو بدید گفت هر من به دو جو

جان کردم عرضه گفت صد خرمن ازین

نزدیک من ای سوخته خرمن به دو جو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۷۳

 

بیمار تو را درد نباشد، باشد

مشتاق تو رخ زرد نباشد، باشد

تو باد جهنده ای و من خاک درت

چون باد جهد گرد نباشد، باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۱

 

در گمراهی طالب راه اوییم

هرگونه که هست در پناه اوییم

بر ما رقمی نیست چنین می دانیم

ما مسخرگان بارگاه اوییم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۲

 

ما دوش در مغانه بی‌باک زدیم

عالی علم کفر بر افلاک زدیم

از بهر بت مغانه‌ای کافرکیش

صد بار کلاه توبه بر خاک زدیم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۳

 

الریح مع العود ترد بالبال

عودوا فلعلّ مصلحُ احوالی

لاتبعد اخضرا رعود الباب

و الراح مع العود یداوی حالی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۴

 

ماییم [و] حدیث زهد و طامات امشب

شب روز کنیم در خرابات امشب

بگذر تو ز زهد وز کرامات امشب

تا برگذریم بر خرابات امشب

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۵

 

مستم دارد زباده ساقی پیوست

مستی که بود جام میش اندر دست

این کار نگر که مر مرا افتاده است

یاران همه از می و من از ساقی مست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۶

 

آباد خرابات ز می خوردن ماست

خون دوهزار توبه در گردن ماست

زان می‌کنم این توبه و زان می‌شکنم

کآرایش توبه از گنه کردن ماست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۷

 

پیری ز خرابات برون آمد مست

سجّاده به کول و کوزهٔ باده به دست

گفتم پیرا تو را به دل ایمان هست؟

ایمان به دل اندر است و دل نیست به دست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۸

 

در میکده جز به می وضو نتوان کرد

و آن نام که زشت شد نکو نتوان کرد

افسوس که این پردهٔ مستوری ما

از بس که دریده شد رفو نتوان کرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۹

 

ما جامه نمازی به لب خُم کردیم

خود را به می ناب بمردم کردیم

در کنج خرابات بیابیم مگر

آن عمر که در مدرسه‌ها گم کردیم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۱۰

 

ساقی به صبوحی می ناب اندر ده

مستان شبانه را شراب اندر ده

مستیم و خراب در خرابات فنا

بانگی بده و [باز] خراب اندر ده

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۱۱

 

در میکده چون جمال معشوقهٔ ماست

باز آمدن از کعبه به بتخانه رواست

هر کعبه کزو بوی ندارد کنش است

با او همه بتخانه شده کعبهٔ ماست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۱۲

 

از خوردن باده دوش حالم بگرفت

ساقی به دو دست هر دو بالم بگرفت

زین پس من و شاهدان و میخانه و می

کز خرقه و خانقه ملالم بگرفت

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۱۳

 

آنها که ازو پیاله نوشی بزنند

بی هیچ شکی خانه فروشی بزنند

از عادت و رسم خویش بیرون آیند

بر مدرسه بگذرند و دوشی بزنند

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۳۵
۱۳۳۶
۱۳۳۷
۱۳۳۸
۱۳۳۹
۶۴۶۲