گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۱۵

 

یاری دارم که جسم و جان صورت اوست

چه جان و چه دل جمله جهان صورت اوست

هر معنی خوب صورت پاکیزه

کاندر نظر تو آید آن صورت اوست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۱۶

 

از صورت اگر چه طبع سرکش نشود

آن خود نبود که دل مشوّش نشود

سلطان و گدا و نیک و بد را دیدم

کس نیست که از صورت خوش خوش نشود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۱۷

 

تو صورت و معنی به حقیقت بشناس

تا از ره شک نمانی اندر وسواس

شک نیست که آن صورت معنی است ولیک

هم صورت خوش خوش است کالناس لباس

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۱۸

 

بیهوده مدام در تک و تاز ممان

پیوسته اسیر شهوت و آز ممان

گیرم که به صورت تو به معنی نرسی

از عالم و معنی صور باز ممان

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۱۹

 

در صورت خوب دید باید معنی

کز صورت زشت خوب ناید معنی

معنی داراست صورت زشت ولی

چون خوب بود خوب نماید معنی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۲۰

 

آن چیست که در چشم دل آید معنی

وآن چیست کزو طرب فزاید معنی

آن شاهد دل که هست معشوق عیان

هر لحظه به صورتی نماید معنی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۲۱

 

از مادر معنی چو نزاید معنی

ناچار به صورتی بزاید معنی

چون بی صورت دید نشاید معنی

صورت باید تا بنماید معنی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۲۲

 

زان می نگرم به چشم سر در صورت

کز عالم معنی است اثر در صورت

این عالم صورت است و ما در صوریم

معنی نتوان دید مگر در صورت

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۲۳

 

العمر مضی وفاتنی المطلوبُ

لَا القلبُ اطاعنی و لا المحبوبُ

دمعی و دمی کلاهما مسلوبُ

یا یوسُف صل فانّنی یعقوبُ

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۲۵

 

یا حاسب هل تعلم ماذا تَصنَع

ترجو و ترومُ ما لمثلک یُمنع

یکفیک هواهُ وصلهُ لا تطمع

من این الی این تادّب وَاقنع

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۲۶

 

هرگز نرود مهر تو پاک از دل من

گر نیز شود زیر زمین منزل من

صد سال برآید و بپوسد تن من

هم بوی وصال تو دمد از گل من

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۲۷

 

سودای تو را خود سر و سامانی نیست

وین حادثه را پدید پایانی نیست

قصّه چه کنم درد دل ریش مرا

جز وصل تو دوست هیچ درمانی نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۲۸

 

زان روز که چشم من به رویت نگریست

نگذشت شبی که از غمت خون نگریست

بشتاب که دل بی تو نمی داند زیست

دریاب که جان بی تو نمی داند زیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۲۹

 

تا دست وصال تو نگیرم در دست

وز دولت مسکونت نگردم سرمست

نی لب روزی به خنده خواهم بگشاد

نه چشم شبی زگریه خواهم در بست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۳۰

 

امروز که یار من مرا مهمان است

بخشیدن جان و دل مرا پیمان است

دل را خطری نیست، سخن در جان است

جان افشانم که وقت جان افشان است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۳۱

 

در حسرت آنم که شبی در کویت

باد سحری به من رساند بویت

جان و دل خویش را کنم در ساعت

قربان کسی که دیده باشد رویت

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۳۲

 

امروز هر آن کسی که گل می بوید

با او به زبانِ حال گل می گوید

کز یار به هر جفا جدایی مَطلَب

کز خار به روزگار گل می روید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۳۳

 

دریاب اگر دسترسی خواهد بود

کاین عالم فانی نفسی خواهد بود

هجران به اختیار بسیار مجوی

هجران ضرورتی بسی خواهد بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۳۴

 

بر من سپه هجر تو پیروز مباد

جز سوز تو در دلم دگر سوز مباد

آن شب که مرا با تو وصالی باشد

تا صبح قیامت ندمد روز مباد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۳۵

 

گفتم که زرخ پردهٔ عزّت بردار

بسیار کس اند منتظر آن دیدار

نیکو سخنی بگفت آن زیبا یار

دیدار قدیم است برو دیده بیار

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۱۷
۱۳۱۸
۱۳۱۹
۱۳۲۰
۱۳۲۱
۶۴۶۲