گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۹۵

 

شمع است رخ خوب تو پروانه طِراز

سودات مفرح است دیوانه فراز

در عشق تو زآن نای مرا نیست که هست

شب کوته و تو ملول و افسانه دراز

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۹۶

 

در عشق توَم ذخیره ناکامی و بس

پایان غم تو بی سرانجامی و بس

گفتی که زعشق ما چه حاصل داری

آوازه و گفت و گو و ناکامی و بس

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۹۷

 

ای دل عَلَم عشق برافراز و مترس

وز سر کُلَه کبر برانداز و مترس

گوری همه دشمنان بی معنی را

با ما همه همچو خویش در ساز و مترس

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۹۸

 

نامردم اگر عشق توَم هست هوس

یا هرگز گویم تو را که فریادم رس

خواهی به وصالم کُش و خواهی به فراق

من فارغم از هر دو جهان عشق تو بس

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۹۹

 

ای عشق نه سودای کسی باشد خوش

یا ولولهٔ هم نفسی باشد خوش

عشق آن باشد کز تو تو را بستاند

گر نه چو تو باشی هوسی باشد خوش

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۰۰

 

عشق تو مدام دم به دم می کشمش

باری است گران به صد قدم می کشمش

چون مور ضعیف و دانهٔ بیش از خود

می افتم و می خیزم و هم می کشمش

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۰۱

 

در دایرهٔ وجود بی سهو و سقط

دلها همه دور نیست چون نقطه زخط

در مرکز عهد اوّل از خطّ ازل

جانها همه دایره است و عشق تو نقط

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۰۲

 

تا بر لگن عشق سواریم چو شمع

نقش همه کس فرا پذیریم چو شمع

عشّاق قلندریم و شرط است که ما

آن شب که نسوزیم بمیریم چو شمع

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۰۳

 

عشق است زهرچه آن نشاید مانع

گر عشق نبودی ننمودی صانع

دانی که حروف عشق را معنی چیست

عین عابد و شین شاکر و قافش قانع

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۰۴

 

بی کامی به زکامرانی بی عشق

خود هیچ بود حال جوانی بی عشق

در عشق بمردن به یقین می دانم

خوش تر باشد که زندگانی بی عشق

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۰۵

 

چون می گذرد زودی و دیری در عشق

آن به که تو کم کنی دلیری در عشق

گر عاشق صادقی قدم برجا دار

غبنی است عظیم زود سیری در عشق

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۰۶

 

زان می طلبی تو کامرانی در عشق

کز شهوت و طبع برگمانی در عشق

تو عشق و هوس هر دو یکی می دانی

تر دامن و خشک مغز از آنی در عشق

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۰۷

 

بی روی تو رای استقامت نکنم

در جستن وصل تو اقامت نکنم

کس را به هوای تو ملامت نکنم

وز عشق تو توبه تا قیامت نکنم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۰۸

 

من مستم و نامت به زبان می گویم

معذورم اگر من هذیان می گویم

دانم نرسم به گفت در وصل تو لیک

با عشق توَم خوش است از آن می گویم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۰۹

 

گفتم که ره عشق مگر می دانم

سرگردانم همین قدر می دانم

از غایت سرگشتگی اندر ره تو

من کافرم از پای زسر می دانم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۱۰

 

از عشق تو جان را زجسد نشناسم

با مهر تو نیک را زبد نشناسم

مستغرق حسن تو چنانم کامروز

خود را زتو و تو را زخود نشناسم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۱۱

 

ما جز به غم عشق تو سرنفرازیم

تا سرداریم در غمت سربازیم

گر تو سرما بی سر و پایان داری

ماییم و سری، در قدمت اندازیم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۱۲

 

گر تازه کنی مرا زسر تا به قدم

موجود شدم زعشق تو من زعدم

جانی دارم به عشق تو کرده رقم

خواهیش به شادی کش و خواهیش به غم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۱۳

 

من شمع زنور جانفزایش سازم

شکّر زخطاب دلربایش سازم

مستی من از شراب عشقش باشد

شاهد که خود اوست دیده جایش سازم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۱۴

 

از عشق تو گرچه با دل پُر دردم

ممکن نبود کز در تو برگردم

تن دادم و [نیز] هرچه کردی کردم

گر برگردم ازین سخن نامردم

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۱۱
۱۳۱۲
۱۳۱۳
۱۳۱۴
۱۳۱۵
۶۴۶۲