گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۵۲ - الرّضا و التّسلیم

 

تا بتوانم به ترک غمها سازم

گر بگریزم من از غمت ناسازم

گفتی غم من به پای تو تاخته نیست

گو پای مباش من زسر پا سازم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۵۳ - الرّضا و التّسلیم

 

ای دل نه همه ساله شکر باید خورد

بسیار شکر که برحذر باید خورد

ما سینه و گرد ران بسی ردّ کردیم

تا لاجرم امروز جگر باید خورد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۵۴ - الرّضا و التّسلیم

 

چون از خُم تست می چه صافی و چه درد

از تو چه بزرگ تحفه ای جان و چه خرد

هم بار تو گر بار کسی شاید برد

هم پیش تو گر پیش کسی باید مرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۵۵ - الرّضا و التّسلیم

 

ای گشته به اسباب غمت جانم شاد

از درد تو هرگز دل من سور مباد

هر کس که نمیرد چو من اندر پایت

او خود نبود زنده که هرگز مزیاد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۵۶ - الرّضا و التّسلیم

 

چون کار زاندازه نخواهد افزود

آن به که به هرچه هست باشی خشنود

جهد من و تو هیچ نمی دارد سود

جز آنچ نهاده اند نتواند بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۵۷ - الرّضا و التّسلیم

 

با قوّت پیل مور می باید بود

با ملک دو کون عور می باید بود

این طرفه تر است حال هر بی ادبی

می باید دید و کور می باید بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۵۸ - الرّضا و التّسلیم

 

ایّام دلم گرچه به غم می گذرد

بر فرق سرم پای ستم می گذرد

شادی به من سوخته کم می گذرد

فی الجمله چنانک هست هم می گذرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۵۹ - الرّضا و التّسلیم

 

تا من باشم زپیش رویت نشوم

فارغ نفسی ز گفت و گویت نشوم

از سگ بترم اگر برای دل تو

خاک قدم سگان کویت نشوم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۶۰ - الرّضا و التّسلیم

 

گر یار جفا کند پسندیدهٔ ماست

خاک قدمش چو دیده در دیدهٔ ماست

هر جور و جفا که می کند آن نه ازوست

آن نیز هم از طالع شوریدهٔ ماست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۶۱ - الرّضا و التّسلیم

 

گر واقفی ای مرد به هر اسراری

چندین چه خوری بیهده را تیماری

چون می نرود به اختیارت کاری

خوش باش درین زمان که هستی باری

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۶۲ - الرّضا و التّسلیم

 

در دیدن روی یار اگر چشم شوی

باید که زپای تا به سر چشم شوی

با کشتن و سوختن همی ساز چو شمع

تا چشمهٔ نور و نور هر چشم شوی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۶۳ - الرّضا و التّسلیم

 

تا برد به غارت غمت از من دل و دین

با هیچ کسم نه مهر مانده است نه کین

دنیا و دلی داشتم و جان و تنی

هر چار تو داری زکه ترسم پس ازین

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۶۴ - الرّضا و التّسلیم

 

ای دل طلب یار به مشتاقی کن

وز بادهٔ نیستی دمی ساقی کن

خواهی که کمال معرفت دریابی

یک لحظه از آن خویش در باقی کن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۶۵ - الرّضا و التّسلیم

 

هر جان که شنیده است ندای غم تو

بر دوش دل افکند ردای غم تو

تا هست غم تو نام شادی نبرم

شادیّ همه جهان فدای غم تو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۶۶ - الرّضا و التّسلیم

 

تو زنده نئی مگر به جان غم او

شادی مطلب جز از نشان غم او

بر سر ننهی افسر اقبال ای دل

تا سر ننهی بر آستان غم او

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۶۷ - الرّضا و التّسلیم

 

من خاک تو در چشم خرد می‌آرم

عذرت نه یکی نه ده که صد می‌آرم

سر خواسته‌ای به دست کس نتوان داد

می‌آیم و بر گردن خود می‌آرم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۶۸ - الرّضا و التّسلیم

 

چون کار به جدّ و جهد ما برناید

دلتنگ مشو که آنچنان می باید

چون نور فرا رسد چنان بگشاید

کز دامن صبح روز روشن زاید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۶۹ - الرّضا و التّسلیم

 

در راه طلب عُجب خطایی است بزرگ

تسلیم و رضا مهر گیایی است بزرگ

در راه بماندنت خطایی نبود

افتادنت از راه خطایی است بزرگ

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۷۰ - الرّضا و التّسلیم

 

تا هست نشان گفت و گویی با تو

تسلیم نباشد سر مویی با تو

دل محرم راز کی شود تا داند

از دوستی دو کون مویی با تو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۷۱ - الرّضا و التّسلیم

 

تسلیم و رضا به زشت کیشان ندهند

و اسرار خدا به دل پریشان ندهند

خودبینان را به ره حجابی است بزرگ

صاحب خبران خبر بدیشان ندهند

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۲۷۰
۱۲۷۱
۱۲۷۲
۱۲۷۳
۱۲۷۴
۶۴۵۴