گنجور

عطار » وصلت نامه » بخش ۱۴ - مطلب در صفت عشاق الهی

 

جملهٔ مردان زخود فانی شدند

در بقای حق بحق باقی شدند

نفس خود را در ریاضت داشتند

از خدای خود سعادت داشتند

یک زمان نه خواب کردند و نه خورد

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۱۵ - الحکایات و الرموز و پرسیدن سالکی رمز عشق را از عارفی بهلول نام

 

بود در بغداد مردی با خبر

زینجهان وزانجهان رفته بدر

از هوای نفس خود وارسته بود

او کمر در عشق یزدان بسته بود

چار تکبیری زده بر کائنات

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۱۶ - المقالة برهان المحققین شیخ لقمان قدس سره

 

شیخ لقمان از زمان بایزید

بود باقی تا بدور بوسعید

عمر او صد بود و هفتاد و سه سال

دائماً در قرب بود و در وصال

بوسعید پاک زو بخشش بیافت

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۱۷ - و منه فی المناجات

 

من ترا بینم ترا دانم ترا

خود ترا کی غیر بینم جان مرا

چون جز از تو نیست اندر دو جهان

لاجرم غیری نباشد در میان

اولین و آخرینی ای احد

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۱۸ - مطلب در سؤال راه عشق و ترغیب سالک

 

این چنین رفتند مردان راه دین

رهروان حق به پیش حق یقین

شیرمردان مرکب خود رانده‌اند

اندر این ره چون خسان کی مانده‌اند

مرد عشقی گر تو تن در راه کن

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۱۹ - المقالة سراج وهاج شیخ منصور حلاج قدس سره و شرح شهادت آن بزرگوار

 

بود منصور ای عجب شوریده حال

در ره تحقیق او را صد کمال

حال او حال عجب بود ای پسر

نی چو حال این خسان بی‌خبر

از رموز سر حق ره برده بود

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۰ - در مناجات کردن شیخ منصور قدس سره در زندان

 

گفت ای دانندهٔ کون ومکان

غیر تو کس نیست در هر دو جهان

گفت ای دارندهٔ عرش مجید

عرش و کرسی هم ز تو گشته پدید

گفت ای دارندهٔ لوح و قلم

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۱ - در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را

 

بار دیگر عالمان جمع آمدند

جمله اندر قصه آن شمع آمدند

صدهزاران خلق در غوغا و شور

بر در زندان دویده از غرور

شبلی آمد آن زمان پیش جنید

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۲ - ادامه

 

جملهٔ مردان ز خود فانی شدند

در بقای حق به حق باقی شدند

گرتو مرد راه عشقی راه رو

همچو مردان از دل آگاه رو

جملهٔ مردان ز خود بیرون شدند

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۳ - مطلب در اسرار توحید و رموز عشق

 

ای برادر غیر حق خود نیست کس

اهل معنی را همین یک حرف بس

گر تو غیر حق به بینی درجهان

بر تو روشن گردد اسرار نهان

گر تو اندر راه یک بینی شوی

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۴ - المکاتب و الرموز در رفتن سلطان محمود به سومنات و فتح کردن او

 

پادشاهی پاکباز و سر فراز

در حقیقت بد ورا سوز و گداز

نام او محمود بود ای با بصر

از ره دین خدا بد با خبر

دائماً در جنگ کفار لعین

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۵ - مقاله ارشاد کردن شیخ مریدان را

 

بعد لقمان شیخ محمد شد پدید

آن در اسرار معنی را کلید

مرشدی بود او بغایت با کمال

دائماً در قرب بودی و جمال

سر الاالله بجان بشناخته

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۶ - الحکایت و الرموز و شرح حال آن جوان که عزم کعبه کرد

 

بود برنائی بغایت ماهرو

پیش خلق عالمی پر آب و رو

مال و ملکی داشت بی‌حد آن غلام

در نشابورش بدی او را مقام

بود یک خیلی همه خویشان او

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۷ - الحکایت المفاتیح القلوب

 

یک صحابه بود در عهد رسول

درد و سوزی داشت آن صاحب قبول

دائماً با درد بود آن مرد کار

درد دین را کرده بود او اختیار

دائماً در راه حق گریان بدی

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۸ - حکایت ملاقات کردن حضرت عیسی با یحیی علیه السلام

 

در خبر دیدم که یحیی دائماً

بود درخوف خدا او قائماً

روز و شب در گریه و زاری بد او

دائماً در ساز هشیاری بد او

از میانخلق بیرون رفته بود

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۹ - مطلب در بی‬نشانی

 

بی‌نشان شو یک دم از یاد و نشان

تا ببینی سر پنهانی عیان

بی‌نشان شو ای پسر در راه یار

تاتو باشی در دو عالم بختیار

بی‌نشان شو در ره مردان مرد

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۳۰ - غزل در بیان مقام انس با حق تعالی

 

انس چون بادوست باشد باد و آتش هم توئی

انس چون با دوست باشد آدم عالم توئی

انس چون با دوست باشد ذره‌ها دریا شود

انس چون با دوست باشد رازها پیدا شود

انس چون بادوست باشد طالبان مطلوب شد

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۳۱ - رجوع به مطلب

 

هیبت حق جمله را یکسان کند

جسم‌ها را جملگی چون جان کند

هیبت حق جمله را زیبا کند

این عددها را همه یکتا کند

هیبت حق جمله را فاضل کند

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۳۲ - حکایت قطب الاولیاء سلطان بایزید قدس سره

 

سائلی بنشست پیش بایزید

گفت از لطف خدای برمزید

در ره حق دائماً مردانه‌ای

در میان عارفان فرزانه‌ای

راه حق راتو به جان کوشیده‌ای

[...]

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۳۳ - حکایت درویش مسافر

 

بود درویشی مسافر ای غلام

سال و مه اندر سفر بودی مدام

بارها در راه مکه رفته بود

بس ریاضتهای مشکل کرده بود

عرصهٔ عالم همه گردیده بود

[...]

عطار
 
 
۱
۱۱۹۷
۱۱۹۸
۱۱۹۹
۱۲۰۰
۱۲۰۱
۶۵۱۳