جملهٔ مردان ز خود فانی شدند
در بقای حق به حق باقی شدند
گرتو مرد راه عشقی راه رو
همچو مردان از دل آگاه رو
جملهٔ مردان ز خود بیرون شدند
در ره عشاق غرق خون شدند
جسم و جان و تن همه در باختند
تا کمال راه حق بشناختند
هستی خود را زره برداشتند
نیستی را اندرین ره داشتند
مال و ملک و آب و جاه این جهان
جمله را انداخته پیش خسان
زهد را و علم و قیل و قال را
وسوسه بوده همه این حال را
صورت خود را به کل کردن خراب
این جهان در پیش ایشان چون سراب
دیده را از غیر حق بردوختند
غیر حق را اندر این ره سوختند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.