عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۹ - الحكایة و التمثیل
رهروی را چون درآمد وقت مرگ
لرزهٔ افتاد بر وی همچو برگ
اشک میبارید همچون ابر زار
پس چو آتش دست میزد بیقرار
سایلی گفتش چرائی منقلب
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۰ - الحكایة و التمثیل
کودکی میرفت و در ره میگریست
کاملی گفتش که این گریه ز چیست
گفت بر استاد باید خواند درس
چون ندارم یاد میگریم ز ترس
هرچه در یک هفته گفت استاد باز
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۱ - الحكایة و التمثیل
آن گدائی چون برست از نان و آب
بعد مرگ او کسی دیدش بخواب
گفت حق با تو چه کرد ای مهربان
گفت چون رفتم بر حق گفت هان
پیشم آور تا چه آوردی مرا
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۲ - الحكایة و التمثیل
در مناجات آن بزرگ دین شبی
پیش حق میکرد آه و یاربی
گفت الهی چون شود حشر آشکار
بر لب دوزخ خوشی گیرم قرار
پس بدست آرم یکی خنجر ز نور
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۳ - الحكایة و التمثیل
آن یکی اعرابئی از عشق مست
حلقهٔ کعبه درآورده بدست
زار میگفت ای خدای ذوالعلو
کردم آن خویش من آن تو کو
گر بحج فرمودیم حج کرده شد
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۴ - الحكایة و التمثیل
بوسعید مهنه با مردان راه
بود روزی در میان خانقاه
مستی آمد اشک ریزان بیقرار
تا در آن خانقاه آشفته وار
پرده از ناسازگاری باز کرد
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۵ - الحكایة و التمثیل
بود از آن اعرابئی بی توشهٔ
یافته در شوره جائی گوشهٔ
گوشهٔ او جای مشتی عور بود
آب او گه تلخ و گاهی شور بود
در مذلت روزگاری میگذاشت
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۱ - ابتدا
ابتدا کردم بنام کردگار
خالق هفت و شش و پنج و چهار
آن خداوندی که هستی ذات اوست
هر دو عالم مصحف آیات اوست
آن خداوندی که آدم را ز خاک
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۲ - وصلت نامه از مقالات شیخ بهلول در رموز توحید
انبیا را داد سر ذوق عشق
اولیا را داد درد ذوق عشق
انبیا را داد سر لامکان
اولیا را داد شور عاشقان
انبیا را داد هر دم رفعتی
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۳ - آغاز کتاب
عاشقا یک دم در آور سر جان
تا بیابی سر عشق کالامکان
عاشقان بینی بجان حیران شده
هر یک از نوعی دگر جویان شده
عاشقان بینی در این ره گشته غرق
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۴ - حکمت حق سبحانه وتعالی عز اسمه در بیرون آوردن آدم را از بهشت برای رموز حقیقی
ای برادر حکمت حق گوش دار
تا شوی از هر دو عالم مرد کار
دست لطف حق چو آدم آفرید
از برای سر عشقش پرورید
چل صباح او آن گلش تخمیر کرد
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۵ - الحکایت الرموز سئوال کردن مردی از حضرت شاه اولیا که در بهشت روز هست
بیامد پیش حیدر مرد دانا
که تو سر باز گو اسرار ما را
که اندر جنت المأوی بود روز
بود این شمس آنجا مجلس افروز
علی گفتش نه روز است ونه شب هم
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۶ - حکایت الوصال فی شرح البلال
بشنو این رمز از بلال با وفا
خواجهٔ ما و غلام مصطفی(ص)
اوفتاده بود آن دُر ثمین
در میان آن جهودان لعین
مرد دین بودو طلبکار آمده
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۷ - الحکایت الرموز داستان حکیم و مرد احول
بود استاد حکیمی پاکباز
دائماً با حق تعالی گفته راز
در همه عالم ورا همتا نبود
همچو او در علم یک دانا نبود
رازها با حق تعالی گفته است
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۸ - فی الوحدة و الکثرت
جهد کن کثرت نه بینی ای پسر
تا نگردی همچو احول کژ نظر
جهد کن کثرت نبینی ای سوار
تا نباشی همچو احول شرمسار
جهد کن کثرت نه بینی ای فقیر
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۹ - رجوع به قصه
آن حکیم پر خرد در آینه
جمله یکتا دید او معاینه
آن حکیم پر هنر را روح دان
نفس شومت احول آمد در میان
روح اندر عالم وحدت بود
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۰ - مطلب در بیان عقل و عشق
عقل اندر کارسازی جهان
عشق اندر بینیازی جهان
عقل دائم طالب صورت بود
عشق آتش در همه صورت زند
عقل اندر نیستی هست آمده
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۱ - مطلب در تنبیه و ترغیب سالک
ای دل آخر یک دمی بیدار شو
یک زمان جویای وصل یار شو
ای دل آخر یک دمی بگذر ز جان
تا رسی اندر مقام لامکان
ای دل آخر یک دمی بگذر ز خود
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۲ - در وحدت
چون صفات او احد آمد مدام
غیر نبود جمله او دان والسلام
هرچه دیدی ذات پاک او بود
اینچنین بینی ترا نیکو بود
در همه اشیا ورا ظاهر ببین
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۳ - شرحی از حکایت سلطان محمود با شیخ لقمان سرخسی
بود سلطانی ورا محمود نام
هم بوقتش بود عالم بانظام
عادل بر حق بد آن سلطان دین
بت شکن در سومنات و هند و چین
عمر خود اندر غزا بگذاشته
[...]