گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸ - در صفت جان و تن گوید

 

به رفتن رهش نیست زی جای خویش

مگر کشتی و توشه سازد ز پیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹ - در سبب گفتن قصه گوید

 

به بگماز یک روز نزدیکِ خویش

مرا هر دو مهتر نشاندند پیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید

 

جهان را اگر بنده خواند ز پیش

ز بهرش کند حلقه در گوش خویش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید

 

شود در یکی روزه ده بار بیش

به پرسیدن گرگ بیمار میش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

نبد پَرّ بر تیر آنگه ز پیش

منوچهر شه ساخت هنگام خویش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

می و میوه و رود سازان ز پیش

همی خورد می با کنیزان خویش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

پرستنده دختر به آیین خویش

ز خوالیگران خوان و می خواست پیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

یکی آینه داشت گفتی به پیش

همی دید روشن در او چهر خویش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

کرانیست دل خوش به نیکیّ خویش

گنه زو بود گر بد آیدش پیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را

 

مرا داده بودی تو فرمان ز پیش

که آن را که خواهم کنم جفت خویش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۷ - در مولود پهلوان گرشاسب گوید

 

رخ مرگ در تیغ پر خون ز پیش

بدیدی چو در آینه چهر خویش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۵ - پند دادن اثرط گرشاسب را

 

اگر چند گستاخ داردت پیش

چنان ترس ازو‌کز بداندیش خویش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک

 

همه لشکر و پیل و بالای خویش

به شادی پذیره فرستاد پیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک

 

وگرنه همی او ز گردان خویش

فزون از هزاران نیاورد بیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو

 

کمند افکنان از پس خیل خویش

به تیغ‌و‌زره نیزه‌داران زپیش‌

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۱ - پیغام بهو به نزدیک گرشاسب

 

ببین هدیه و باژ کز گنج خویش

چه دادست مهراج هر سال پیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو

 

بَرِ ما چه برگشتن از شاهِ خویش

چه برگشتن از راه یزدان و کیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۳ - رزم سوم گرشاسب با خسرو هندوان

 

سپاه آرمیدند بر جای خویش

همان شب مهان را بهو خواند پیش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۸ - خبر یافتن پسر بهو از کار پدر

 

وز آنسو چو پور بهو رفت پیش

به شهر سرندیب با عم خویش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۹ - برگشتن پسر بهو به زنگبار

 

کرا شاه خواهد به زنهار خویش

نشان باشدش مهر و سربند پیش

اسدی توسی
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۵۶