گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹۷

 

از آتش تو فتاده جانم در جوش

وز باده تو شده است جانم مدهوش

از حسرت آنکه گیرمت در آغوش

هرجای کنم فغان و هر سوی خروش

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰۵

 

مرغان رفتند بر سلیمان بخروش

کاین بلبل را چرا نمی‌مالی گوش

بلبل گفتا به خون ما در بمجوش

سه ماه سخن گویم و نه ماه خموش

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۱

 

با پیر خرد نهفته میگویم دوش

کز من سخن از سر جهان هیچ مپوش

نرمک نرمک مرا همی گفت بگوش

دانستنی است گفتنی نیست خموش

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۸

 

تا بتوانی تو جامهٔ عشق مپوش

چون پوشیدی ز هر بلائی مخروش

در جامه همی سوز و همی باش خموش

کاخر ز پس نیش بود روزی نوش

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۳

 

دانم که برای ما نخفتی همه دوش

بر صفهٔ سرد با یکی بالاپوش

آن نیز فراموش نگردد ما را

ای بوده عزیزتر از دیده و گوش

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۵

 

در حلقهٔ مستان تو ای دلبر دوش

میخانه درون کشیدم از خم سر جوش

بر یاد تو کاس و طاس تا وقت سحر

میخوردم و میزدم همی دوش خروش

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۸

 

دل یاد تو آرد برود هوش ز هوش

می بی‌لب نوشین تو کی گردد نوش

دیدار ترا چشم همی دارد چشم

آواز ترا گوش همی دارد گوش

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » دهم

 

شد سحر ای ساقی ما نوش، نوش

ای ز رخت در دل ما جوش، جوش

بادهٔ حمرای تو همچون پلنگ

گرگ غم اندر کف او موش، موش

چونک برآید به قصور دماغ

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷ - خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک

 

سوی قصه گفتنش می‌داشت گوش

سوی نبض و جَستنش می‌داشت هوش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را

 

می‌نیندیشیم آخر ما بهوش

کین خلل در گندمست از مکر موش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را

 

تا ازین طوفان بیداری و هوش

وا رهیدی این ضمیر و چشم و گوش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۶ - ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن

 

زو پلنگ و شیر ترسان همچو موش

زو نهنگ و بحر در صفرا و جوش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۴ - جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را

 

جمع گشتند آن زمان جمله وحوش

شاد و خندان از طرب در ذوق و جوش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۹ - سوال کردن رسول روم از امیرالمؤمنین عمر رضی‌الله عنه

 

بر عدمها کان ندارد چشم و گوش

چون فسون خوانَد همی آید به جوش

مولانا
 
 
۱
۷۸
۷۹
۸۰
۸۱
۸۲
۱۷۵
sunny dark_mode