فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۲
نه نزدیک دادار باشد گناه
نه شرم آیدم از تاجور روی شاه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۲
همی یابد اندر میان دیو راه
دلت کژ کند از پی تاج و گاه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۲
ولیکن پشوتن شناسد که شاه
چه فرمود تا من برفتم به راه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۳
چو در کارتان باز کردم نگاه
ببندد همی بر خرد دیو راه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۴
برین سان همی از پی تاج و گاه
به کشتن دهد نامداری چو ماه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۴
همی گفتم از بامداد پگاه
به پوزش بسازم سوی داد راه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۴
ازان پس بفرمود فرزند شاه
که کرسی زرین نهد پیش گاه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۷
که لهراسپ بد پور اورند شاه
که او را بدی از مهان تاج و گاه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۷
همی رو چنین تا فریدون شاه
که شاه جهان بود و زیبای گاه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۸
چو من زین زرین نهم بر سپاه
به سر بر نهم خسروانی کلاه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۸
دو دستت ببندم برم نزد شاه
بگویم که من زو ندیدم گناه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۸
ازان پس بیابم به نزدیک شاه
گرازان و خندان و خرم به راه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۹
بدانی که من سر ز فرمان شاه
نتابم نه از بهر تخت و کلاه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۹
تو فردا ببینی به آوردگاه
که گیتی شود پیش چشمت سیاه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۹
وگر کشته آیی به آوردگاه
ببندمت بر زین برم نزد شاه
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۰
بخسب امشب و بامداد پگاه
برو تا به ایوان او بیسپاه