گنجور

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » در منقبت حضرت حجة (‌ع‌)

 

شعشعه گسترد جلوهٔ صمدانی

گشت عیان سرّ صادرات نهانی

طاق طلب را قویم گشت مبانی

شاهد غیبی رسید و داد نشانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » ترانهٔ ملی

 

دوشینه ز رنج دهر بدخواه

رفتم سوی بوستان نهانی

تا وارهم از خمار جانکاه

در لطف و هوای بوستانی

دیدم گل‌های نغز و دلخواه

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » بیات اصفهان

 

به اصفهان رو که تا بنگری بهشت ثانی

به زنده‌رودش سلامی ز چشم ما رسانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » در مدح امیرمؤمنان (‌ع‌)

 

تا ز خود شوی بیرون زین شراب روحانی

با هیولی توحید در لباس انسانی

ملک قدس را سلطان‌، قصر صدق را بانی

ثانی‌ایست بی‌اول‌، اولی است بی‌ثانی

شد جهان دل روشن زان دو شمس نورانی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - در نصیحت

 

آن قدر مدح نصر سامانی

خوانده شد در حضور سلطانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - قمرالملوک

 

ای نوگل باغ زندگانی

ای برتر و بهتر از جوانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - قمرالملوک

 

زان زمزمه‌های آسمانی

بر مرده دلان دهد جوانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - هدیۀ دوست

 

کفارهٔ دوره جوانی

بسیارخوری وکامرانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - هدیۀ دوست

 

روزی که الههٔ جوانی

چشمک می‌زد به ما نهانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - هدیۀ دوست

 

از مستی‌، عالم جوانی

چشمک می زد به ما نهانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - به یاد آذ‌ربایجان

 

اگر ایران شود باغ جنانی

نبیند همچو آذربایجانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰ - نامهٔ منظوم

 

وگر باشد مرا تاب و توانی

به طوس اندر نمانم یک زمانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - بچهٔ ترس

 

به مانند یکی میش ازکلانی

شترمرغش نوشته‌: عبد فانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۴ - جواب به یکی از دوستان

 

نیابم لذتی در زندگانی

بجز تکرار غم‌های نهانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۵ - خیال مستان

 

پسر گر داری او را حیز خوانی

وزین حرفش سوی حیزی کشانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر

 

حوالت رفت شغلی ناگهانی

کسالت‌بخش و سخت و رایگانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر

 

همانا تا مرا مغرض نخوانی

سئوال این بود بشنو تا بدانی‌:

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - سی لحن موسیقی

 

به چار و بیست باشد «‌مهرگانی‌»

که خوانندش گروهی، مهربانی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳ - در مذمت مخدرات و مسکرات

 

آن توان‌گر ز بس تن‌ آسانی

خسته گردد کند هون‌رانی

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲۰۵
۲۰۶
۲۰۷
۲۰۸
۲۰۹
۲۱۲
sunny dark_mode