×
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۴
دلا مسافرت از این دیار ویران کن
بکوی دوست چو مجنون سری بسامان کن
زانس آدمیانت بغیر وحشت نیست
چو وحشیان تو قراری زنوع انسان کن
طبیب نیست درین شهر بند و تو رنجور
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۴ - جمالی اردستانی قُدِّسَ سِرُّه
عمل خود چو گنج پنهان کن
دل به دست آر و خانه ویران کن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۷ - حسینی هروی نَوَّرَ اللّهُ مَرقَدَهُ
بی نام و نشان شو و نشان کن
بی کام و بیان شو و بیان کن
صفی علیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱
ای دل آهنگ کوی جانان کن
ترک سر اندرین ره از جان کن
دفتر صلح و جنگ در هم پیچ
خانه نام و ننگ ویران کن
جبهه خویش را در این میدان
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در منقبت حضرت شاه اولیا علی مرتضی روحی و ارواحنا فداه
حدیث نفس مرا گفت ترک عرفان کن
ببند طرف ز دولت ز فقر کتمان کن
چه گفت گفت که ترک وصال جانان کن
بیار روی به تن پشت بر دل و جان کن
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۸ - آذربایجان
مطرب به شهناز، شوری عیان کن، آهنگ آذربایجان کن
بر خاک تبریز، اشکی فرو ریز، از فتنهٔ گردون فغان کن