گنجور

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۲۸ - مارش خون

 

شیر اگر خون نکرده حرامت

ای پسر شیرپستان مامت

عارف قزوینی
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

از دوست بریدیم به صد رنج و ندامت

از دوست به‌خیر آمد و از ما به‌سلامت

حالی دل مظلوم مرا غمزهٔ مستش

با تیر زد و ماند قصاصش به قیامت

از عشق حذرکن که بود ماحصل عشق

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » در منقبت حضرت حجة (‌ع‌)

 

ای قمر تابناک برج امامت

وی گهر آبدار درج کرامت

ای به قد و قامت تو شور قیامت

خیز و برافراز یک ره آن قد و قامت

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

هر که بدید از تو این فراخته قامت

گفت که یاران قیام کرده قیامت

پیش تو سرو سهی ز پای درافتد

زانکه ندارد توان و تاب اقامت

جز روش عشق و کار باده پرستی

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸ - در نعت حضرت ختمی مرتبت صلی‌الله علیه و آله

 

فاطمه آن زهره سپهر کرامت

فاطمه آن در جزا شفیعه امت

واسطه بین نبوت است و امامت

حضرت او داده تا بروز قیامت

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۲ - تضمین غزل شیخ سعدی رحمه‌‌الله علیه

 

از بار گنه خم چو کمان آمده قامت

گشتیم دریغا هدف تیر ملامت

آه ار به شفاعت نکند خواجه اقامت

گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۲ - حکایت

 

ز کار آگه شد و با صد ندامت

بخود گفت از خیال بد ملامت

صغیر اصفهانی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲ - مسافر مجنون

 

رفتم و بیشم نبود روی اقامت

وعده دیدار گو بمان به قیامت

گر تو قیامت به وعده دور نخواهی

یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت

بانگ اذان است و چشم مست تو بینم

[...]

شهریار
 
 
۱
۱۸
۱۹
۲۰
sunny dark_mode