عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
یکی خرطوم او سود و یکی پای
همه یک چیز را سودند و یکجای
عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
چو پیش آری صراط بیسر و پای
مرا پیری ده و طفلی براندای
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
نمیدانم که تا هرگز کند رای
بسوی گل چنین دل در چنین جای
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
که تا ز اواز چنگ و نالهٔ نای
بجای آید دل این رفته از جای
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
بهر ساعت سوی بام آوری رای
شوی گیسو کشان چون چنگ درپای
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
فرو افتی و نشناسی سر از پای
نجنبی و نگیری پای از جای
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
بدست خویش افگندی تو در پای
سر خود از یکی تا پای بر جای
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
همه صورتگران صورت آرای
ز رویش نقش بردندی بهر جای
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
گهی ازنرگست خوناب پالای
گهی بی چوب گز، مهتاب پیمای
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
نبتوان گفت باری این همه جای
که شرمت باد ای بی عقل بی رای
عطار » خسرونامه » بخش ۱۸ - خطاب با حقیقت جان در معنی زاری كردن گلرخ
بزیر سایهٔ او بال بگشای
گلوخوش کن وزان پس راز بسرای
عطار » خسرونامه » بخش ۱۹ - گفتار در رخصت دادن دایه گلرخ را در عشق هرمز و حیله ساختن
چو صبح زود خیز و بادپیمای
زمانه بر نهاده در دهان نای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را
مکن ای دایه زین بیشم مفرسای
جوان و عاشقم بر من ببخشای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
مرا یک قطرهٔ خونست خودرای
که دل میخواندش هرکس بهر جای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
چو گفت این خواست تا برخیزد از جای
گلش افتاد همچون زلف در پای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
چو هرمز دید گل را جست بر پای
که تا بدرود کردش مست برجای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
نه نقلی حاضر ونه شمع بر پای
نه می مانده، نه مجلسخانه برجای