نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
جز دل ما که ز یاد تو به پرواز آید
کس ندیده است کبوتر پی شهباز آید
غم معشوقهٔ ما شاهد هرجایی نیست
بر سر عاشق دلداده به صد ناز آید
ره دراز است اگر ره ندهم بار سفر
[...]
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲
تیشه بر پا زدی ار داغ منش در دل بود
آن قوی پنجه که در کوهکنی کامل بود
بچه دل آینه عکس تو در آغوش کشید
مگر از آه سحرگاهی ما غافل بود
بردم از سوز جگر لابه ز حد پیش رقیب
[...]
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۱ - مثنوی ساقی نامه
بیا ساقی ای محرم راز من
حریف کهن عهد دمساز من
از آن آتشین بادۀ لعل گون
که از رشگ سازد دل لعل خون
بمن ده که از خود خلاصم دهد
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۳
آه از آن روز که در دشت بلا غوغا بود
شورش روز قیامت به جهان برپا بود
خصم چون دایره گرد حرم شاه شهید
در دل دایره چون نقطه پابرجا بود
عرصه دشت چو دیبای منقش از خون
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۵
ای ز داغ تو روان خون دل از دیدۀ حور
بی تو عالم همه ماتمگده تا نفخهٔ صور
خاکبیزان به سر اندر سر نعش تو بنات
اشگریزان به بر از سوگ تو شعرای عبور
ز تماشای تجلای تو مدهوش کلیم
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۲۰ - زبانحال از قول جناب سکینه به جناب علی اکبر
برادر ایمنم با تو در ایندشت
چو نالان بلبلی برطرف گلگشت
خوشم با تو کنون اما دریغا
که باید رفتن و واهشتن ایندشت
برادر چون کشم تنگت در آغوش
[...]