گنجور

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

در هجر تو ناله سینه فرسایی کرد

ابر مژه خون دیده پالایی کرد

فرهاد غم تو آهنین بازو بود

بیهوده دل صبور خارایی کرد

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

 

شاخ گل من نظر به خاری نکند

رحمی به دل سینه فگاری نکند

ترسم نبرد دل از خروشیدن سود

ما خوار شویم و ناله کاری نکند

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۸۳

 

دل در غم عشق، کامرانی نکند

تا ناله درفش کاویانی نکند

با یار گرانباری دل گفتم، گفت

بار غم ما به دل گرانی نکند

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۸۴

 

پیوسته دی و تموز دم سردی کرد

با دردکشان زمانه بی دردی کرد

آه سحر و ناله به جایی نرسید

طالع پستی و دهر نامردی کرد

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۸۵

 

یک چند دل از پی تمنا گردید

جانم هدف طعنه اعدا گردید

گردید ز هر طرف چو راهم بسته

راه سر کوی دوست پیدا گردید

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۸۶

 

تا بر لب عاشق می گلگون ناید

از دیده نمی شود شط خون ناید

خود را به خم باده درانداز حزین

هر بار، سبو درست بیرون ناید

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۸۷

 

آمد به برم یار و چه زیبا آمد!

آرامش جان ناشکیبا آمد

عاری ز خودی شدم، حیاتم بخشید

آن کهنه پلاس رفت و دیبا آمد

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۸۸

 

عالی گهران و خوش عیاران رفتند

از نقد وفا خزینه داران رفتند

بی یار نیم اگر چه بی یار منم

من ماندم و غم، چو غمگساران رفتند

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۸۹

 

گفتم که به یاد یار خواهی آمد

یا خون شده در کنار خواهی آمد

نه زان اثری نه زین نشانِ نظری

ای دل، توکجا به کار خواهی آمد؟

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۹۰

 

یا رب چه شود گرکرمت یار افتد؟

لطفت به شکستگان پرستار افتد

غمخوارگی خلق جهان را دیدم

مگذار که با غیر توام کار افتد

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۹۱

 

آن بی خردی که شوم چون زاغ افتد

از گلشن فیض، قسمتش داغ افتد

بر شاخ چو سنگ می زند رهگذری

گیرم که فتاد میوه، در باغ افتد

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۹۲

 

نزدیک بود ز لب هوا بردارد

آهی که سپهر را ز جا بردارد

عمریست که استوار دارم پا را

جایی که سپند گرم پا بردارد

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۹۳

 

دهرم به شکنج انزوا می دارد

وین مظلمه را چرخ روا می دارد

در محفل افسرده دوران بخیل

زانوست که کاسه ای به ما می دارد

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

 

گفتم ز غمت غنچهٔ دل وا نشود

گفتا چه فضولی ست، شود یا نشود

بیهوده چه نالی از گرانباری دل؟

گر غم غم ماست، بار دلها نشود

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۹۵

 

نظّارهٔ زشت، دیده را میل کشید

سرمایهٔ عزّتم به تنزیل کشید

درّاعه بخت سبز ما را گردون

از خاک سیاه هند، در نیل کشید

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۹۶

 

باطل کیشان بر اهل حق چیر شدند

روبه بازان سگ صفت، شیر شدند

دجّال وشان، نام مسیحا کردند

کودک طبعان بوالهوس پیر شدند

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۹۷

 

الفاظ و معانی از کلامم نو شد

دیوان سخنوری به نامم نو شد

هر کهنه زمینِ پای فرسودِ قلم

از خامهٔ آسمان خرامم نو شد

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۹۸

 

ای آنکه غم تو عیش جاوید بود

جاوید، نوید وصلت امّید بود

فرماندهی کشور خوبی از توست

بازیگر میدان تو، خورشید بود

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۹۹

 

آنان که به سودای تو داغ افروزند

از شعلهٔ شوق تو، دماغ افروزند

چشم ار کنم از روی تو روشن چه شود؟

رسم است، چراغ از چراغ افروزند

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

تا چند زمانه فتنه اندوز شود؟

هر گوشه، کمانِ کین سیه توز شود؟

زیبد که جهانیان به پشمی نخرند

ملکی که به کامِ پوستین دوز شود

حزین لاهیجی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۴
sunny dark_mode