صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰
گرچه هر تیر جفا کز تو رسد مطلوبست
خود بگو عاشق بیچاره مگر ایوبست
ترک اولی نبود شیوه حسن است ولی
آنکه در خاطر یوسف نبود یعقوبست
یا رب این شاخ محبت که خزانش مرساد
[...]
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
اگر از بیوفاییهای تو حرفی به لب دارم
مشو آزرده دل جانا که هذیا نست تب دارم
دو زخمم از دو ابر بهر کشتن و عده فرمودی
به دوی حقی که من ای کجحساب از تو طلب دارم
مرا دیوانگی اندر محبت لازم است ورنه
[...]
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
نگارا زخم دل را مرحمش کن
ترحم بر هجوم ماتمش کن
شده بسیار بار درد و داغم
اگر داری سر یاری سر یاری کمش کن
سر بیگانگی دارد وصالت
[...]
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸
چه خوش بود ار ز عشق اول دلی شیدا نمیکردی
چه میکردی ز یاران دوری بیجا نمیکردی
چرا اگر وعده کشتن نمودی رفته از یادت
تو آن بودی که از قتل کسی پروا نمیکردی
به بیجا دعوی مستوریت باور نمیدارم
[...]
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۷۱
تا کی از بخت فرو بسته گره وا نکنی
نظر لطف به آوارگی ما نکنی
گوییا اسم جدایی نشنیده است دلت
ورنه درد دل ما از چه مداوا نکنی
شده آئینه دل تیره تر از چهره بخت
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۳ - مصیبت امام حسین(ع)
شد محرم به سفر ماه صفر آمده است
مه قتل حسن خسته جگر آمده است
نرسیده است به داغ دل زهرا مرهم
به سر داغ دلش داغ دگرآمده است
کشته گردید حسین یا حسن از زهر هلاک
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷۱ - زبان حال زینب خاتون(ع)
ای برادر چیست حالت در تب و بیتابی هنوز
کرده سیرابت کسی یا تشنه آبی هنوز
از هجوم ابتلا ای نوح طوفان بلا
غوطه ور چون ماهی به سمل بگردابی هنوز
در میان قتلگه بنهادی سر بر سجود
[...]
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲
مردم از تیر بلایت امتحانم میکنی
هر زمان بر ناوک جوری نشانم میکنی
من که هرگز مرغ امیدم نزد بال و پری
با چه تقصیری برون از آشیانم میکنی
چون مرا بر درگه لطف نمودی آشنا
[...]