×
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۲ - نامه عارف به دوستش محمدرضا هزار
هزار مرتبه جانی که جانم از دستش
به لب رسیده فدای «هزار» نتوان کرد
هزار درد نهان دارمی که یک ز هزار
به جز «هزار» به کس آشکار نتوان کرد
۲ بیت
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۵ - افکار نغز
به روشنایی افکار نغز، پی نبرد:
قلم که راه نپیمود، جز به تاریکی
درین خیال ز دست خیال باریکم:
به صورت قلم افتادهام ز باریکی
۲ بیت
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۶ - آواره
آواره به کوه و دشت و صحرا شدهام
مجنونم و، دیوانهٔ لیلا شدهام
آن کو، پی آبرو بُوَد، عاشق نیست
من عاشقِ صادقم که رسوا شدهام
۲ بیت
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۷ - فدائی مشروطیت ایران
ای محترم مدافعِ حُرّیَتِ عِباد
ای قائِدِ شجاع، هواخواهِ عدل و داد
کردی پی سعادتِ ما، جانِ خود فدا
پاینده باد نام تو، روحت همیشه شاد
۲ بیت
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۸ - به نویسنده «شهریاران گمنام »
به توام شیفته از هر جهت، افکار تو کرد
دیده، نادیده، مرا تشنه دیدار تو کرد
آنچه از خامه پندار، پدید آوردی
شد یقین «نسخ یقین همه » پندار تو کرد
۲ بیت