عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۲ - آمان
ای امان از فراقت، امان
مُردم از اشتیاقت، امان
از که گیرم سراغت، امان (امان امان امان امان)
مژده ای دل که جانان آمد
یوسف از چه به کنعان آمد
[...]
عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۱۱ - باد فرحبخش بهاری
باد فرح بخش بهاری وزید
پیرهن عصمت گل بردرید
نالۀ جان سوز ز مرغ قفس
تا به گلستان رسید (تا به گلستان رسید)
قهقهۀ کبک دری
[...]
عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۴۹ - خوش آن زمان
خوش آن زمان که دلم پایبند یاری بود
به کوی بادهفروشانم اعتباری بود
بیار باده که از عهد جم همین مانده است
به یادگار، چه خوش عهد و روزگاری بود
به اقتدار چه نازی که روزی ایران را
[...]
عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۵۲ - در استقبال غزل رئیس الوزرا
ای بارگاه حسن تو محمود ایاز کن
وی خسروان به پیش ایازت نیاز کن
ویرانه ساز کعبهٔ دلها چو سومنات
محمودی ای به کشور جان ترکتاز کن
چشم بهانه گیر تو دنبال فتنه کرد
[...]
عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۵۳ - شکایت تلخ
محیط گریه و اندوه و غصه و محنم
کسی که یک نفس آسودگی ندید منم
منم که در وطنِ خویشتن غریبم و زین
غریبتر که هم از من غریبتر وطنم
به هرکجا که قدم مینهم به کشور خویش
[...]
عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۶۵ - گریه
مگو چه سان نکنم گریه، گریه کار من است
کسی که باعث این کار گشته، یار من است
متاع گریه به بازار عشق رایج و اشک
برای آبرو و قدر و اعتبار من است
شده است کور ز دست دل جنایتکار
[...]