حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۲
چون لبت مصرکی خیزد نبات
کز نباتت می چکد آبِ حیات
دوستانت ز آبِ حیوان بی نصیب
تشنگان جان داده نزدیکِ فرات
صانع از روی تو شمعی برفروخت
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶
جام می پر کن که جز جام می ام انجام نیست
تا به کام او شوم کاین کار جز با گام نیست
ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستم کنی
زان که در هجر دل آرامم مرا آرام نیست
دی به سردی رفت و فردا خود ندانم چون کنم
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۷
دوست می دارم فلان را راست است آری چه شد
من شدم دیوانه ی لیلی ترا باری چه شد
من کسی را دوست می دارم که دشمن را مجال
نیست جز جان کندن و ار نیز هست آری چه شد
چون ندارد از من بی من خبر جان رقیب
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۵
ما از آن مستان که پنداری نِهایم
لایقِ مستی و هشیاری نِهایم
از گرانبارانِ حملِ فطرتیم
زان گرانجانان سرباری نِهایم
گو میامیزید با ما اهلِدل
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۱
ای عشق تو در جان من از بدو کُن
جانا چنین بیگانگی با ما مکن
ما از الست آوردهایم این اتصال
اینجاست عشق تازه و عهد کُهُن
از ما اگر چه زلّتی صادر شود
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۷ - دو فرزند شایسته شهنشاه و نصرت و یاد تاج الدین محمد
مرا فضل بخشنده دین و داد
دو فرزانه فرزند شایسته داد
شهنشاه و نصرت به بخت جوان
گرامی دو شایستهی مهربان
سه بودند ازیشان یکی از قضا
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۱۰ - حرمت شراب
شراب آن گهی دست شرّست و شور
که باشد سر فتنه را دست زور
به بزمی که شد فتنهانگیز مست
سر خویش گیر ارنهای پای بست
حرام است آری نه گویم که نیست
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۱۳ - دلیل راه
پس از مدتی در میان آمدم
به سررشتهی امتحان آمدم
شد این خوی وحشت به الفت بدل
به تعلیم یاری فرشته محل
چو داد از عذاب الیمم خلاص
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۴۶ - ایجاز سخن
سخن موجز و منتخب کرده ام
زبسیار با اندک آورده ام
ز نوع سخن نغز آید به کار
که از استخوان مغز آید به کار
نگه دار عزّت به هنجار گوی
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۴۷ - تاریخ نظم
به چشمِ جهان دیدة دوربین
بدین مختصر طرفه دستور بین
چنین نامه ای کردم آراسته
ز بهر جوانانِ نو ساخته
حکیمانه شان دفتری ساختم
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۲
به دام عشق درآویختم دگرباره
ز شهر فتنه برانگیختم دگرباره
هزار بار همه خاکِ آستانة دوست
به خونِ دیده برآمیختم دگرباره
چو پیش ازین که برآشفته بودم از مردم
[...]