گنجور

 
حکیم نزاری

شراب آن گهی دست شرّست و شور

که باشد سر فتنه را دست زور

به بزمی که شد فتنه‌انگیز مست

سر خویش گیر ارنه‌ای پای بست

حرام است آری نه گویم که نیست

نه یک بار گویم که باری دویست

حرام و حرج با حرامی بود

حلالش بگویم کدامی بود