گنجور

 
۱
۲
۳
۵
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱

 

قاضی پسرش در رمضان خورد شراب

وآنگه به لواط کرد بیچاره شتاب

ای زمره اسلام بگویید جواب

کافر به اگر چنین مسلمان خراب

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲

 

ای خلعت فاستقم ببالای تو راست

بر تارک تو تاج لعمرک زیباست

چون روی تو بر بام فلک مهر نیافت

چون قد تو بر طرف چمن سرو نخاست

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳

 

بالای خوشت به سرو می ماند راست

همچون قد تو زباغ شمشاد نخاست

چشم سیه فتنه گرت عین بلاست

چین سر زلف شکن مشک خطاست

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴

 

در خانه تو مزاج مرزنگوش است

وز خط تو افتاب کحلی پوش است

گویی که دواتت ظلماتست کزو

خضر قلم ترا دهان پر نوش است

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵

 

اسرار غم عشق بگنجینه ماست

دردانه غم در صدف سینه ماست

با هر که در آمیختم از من بگریخت

جز غم که حریف و یار دیرینه ماست

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶

 

آن رفته ز چشم و مانده در دل چونست

آن شکل ظریف و آن شمایل چونست

نرگس بمیان آب خرم باشد

آن نرگس آبدار در گل چونست

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷

 

عنبر اثری ز فضله خامه توست

بوی خط تو در شکن نامه توست

چون فضله نحل سر به سر عین شفاست

آن رشحه که اندر گلوی خامه توست

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸

 

خوش وقت بهار و سبزه و دامن کشت

با پسته دهن شکر لب حور سرشت

در باغ مراد ما چنین سرو نرست

بر خاک امید ما کس این دانه کشت

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹

 

ایام نشاط و شادمانی بگذشت

دوران مراد و کاردانی بگذشت

فریاد که عمر و زندگانی بنماند

هیهات که عالم جوانی بگذشت

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰

 

فریاد که آن یار پسندیده برفت

ناکرده وداع ما و نادیده برفت

دل را به که آرام دهم مسکین من

کآرام دل و روشنی دیده برفت

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱

 

زادی که ره دراز می باید رفت

با روزه و با نماز می باید رفت

ترکیب تو چون ز خاک پرداخته اند

ای خال به خاک باز می باید رفت

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲

 

دائم ز ولایت ولی خواهم گفت

چون روح قدس نادعلی خواهم گفت

تا رفع شود غمی که برجان منست

کُلُّ هَمٍّ سینجلی خواهم گفت

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳

 

بلبل ز پی گل غزلی تر می‌گفت

باد سحر از نسیم‌ ِ عنبر می‌گفت

لاله‌، صفت‌ ِ کلاه دارا می‌کرد

نرگس سخن از تاج سکندر می‌گفت

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴

 

در خانه خود به کمترین مایه قوت

بیچاره به سر کنی به صد صبر و سکوت

بر سفره مردم نکشی دست به لوت

تا پر نکنی شکم به سان الموت

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵

 

ای کعبه مقصود دل من کویت

دور از تو شدم ز مویه همچون مویت

اکنون که ز دیدار تو محروم شدم

در خواب من آی تا ببینم رویت

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶

 

ای هزل تمام هیچ و هازل همه هیچ

زنهار چه زنهار که در هزل مپیچ

قولی که نه دین و شرع باشد مپسند

راهی که به سوی حق نباشد مپسیچ

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷

 

تیر تو هلاکت بداندیش تو باد

قربان رهت دشمن بدکیش تو باد

ای چرخ کمان پشت به خدمت کاری

خم ساخته پشت چون کمان پیش تو باد

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸

 

لاله ز دَم باد صبا می‌خندد

گویی لب و لعل دلربا می‌خندد

ای دوست بگویم که چرا می‌خندد

بر کوتاهی عمر ما می‌خندد

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹

 

لاله به کرشمه بر چمن می‌خندد

در باغ شقایق و سمن می‌خندد

در خنده بین که با تنگدلی

همچون لب آن تنگ‌دهن می‌خندد

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰

 

صافی جهان چو نیست می‌ساز به دُرد

پشمینه بپوش چون همی‌باید مُرد

از مرگ چه دشوار‌تر‌؟ آن که‌ز ره عجز

حاجت به در‌ِ همچو خودی باید بُرد

۲ بیت
ابن حسام خوسفی
 
 
۱
۲
۳
۵
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۰