صافی جهان چو نیست میساز به دُرد
پشمینه بپوش چون همیباید مُرد
از مرگ چه دشوارتر؟ آن کهز ره عجز
حاجت به درِ همچو خودی باید بُرد
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
صافی جهان چو نیست میساز به دُرد
پشمینه بپوش چون همیباید مُرد
از مرگ چه دشوارتر؟ آن کهز ره عجز
حاجت به درِ همچو خودی باید بُرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تضاد بین واقعیتهای زندگی و ضرورتها اشاره دارد. شاعر میگوید در دنیای پر از مشکلات، باید با دردها کنار آمد و به زندگی ادامه داد. پوشیدن لباس پشمینه نماد سادهزیستی و پذیرش سختیهاست. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که مرگ از ناتوانی در برآورده کردن نیازها سختتر است و باید با قوت و اراده به جلو حرکت کرد.
هوش مصنوعی: دنیا به شکلی که باید، به نیکی وجود ندارد. پس خود را با چیزهایی که نوشیدنی یا خوشایند است تسلی بده و مانند پوشیدن لباس گرم و نرم، خود را آماده مرگ کن.
هوش مصنوعی: از مرگ چه چیزی میتواند سختتر باشد؟ اینکه کسی در اوج ناتوانی و ضعف، نیاز خود را به درک و ادارهی زندگی از کسی که به او مانند خود اوست، طلب کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای صافی دعوی ترا معنی دُرْد
فردا به قیامت این عمل خواهی بُرد
شرمت بادا اگر چنین خواهی زیست
ننگت بادا اگر چنان خواهی مُرد
دل برد و مرا نیز به مردم نشمرد
گفتار چه سودست چو ورغ آب ببرد
رو گرد سراپرده اسرار مگرد
کوشش چه کنی که نیستی مرد نبرد
مردی باید زهر دو عالم شده فرد
کو جرعه درد دوستان داند خورد
گویند به هر درد بود صابر مرد
تا کی خورم اندوه و غم و حسرت و درد
تا کی ز فراق دوست فریاد کنم
در فرقت دوست صبر نتوانم کرد
گر من روزی ز خدمتت گشتم فرد
صد راه دلم از تو پشیمانی خورد
جانا به یکی گناه از بنده مگرد
من آدمیام گنه نخست آدم کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.