گنجور

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲

 

نهان که می‌کند این درد آشکارهٔ ما

که راست چاره که از دست رفت چارهٔ ما

هزار کوه بلا بر دلم فرود آمد

زهی تحمّل سنگین دل چو خارهٔ ما

نگار ما به کنار آمد و کناره گرفت

[...]

۱۱ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶

 

دلبری دارم که دل در بندِ زُلف و خالِ اوست

عاشقانش را شَراب از جامِ مالامالِ اوست

فِتْنِه‌یِ آن چَشْمِ فَتّانم که از هر گوشه‌ای

فِتْنِه‌ای پُرشیوه از دُنْباله‌یِ دُنْبالِ اوست

حالِ وصفِ حسنِ او بالاتر است از مُمْکِنات

[...]

۱۱ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸

 

صبا حکایت زلف مرا پریشان گفت

سیاهکاری شوریده باز نتوان گفت

خط غبار که تعلیق ثلث عارض تست

محققش بتوان نسخ خط ریحان گفت

نسیم طرهّ سنبل به هم برآمده یافت

[...]

۱۱ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹

 

چو زلف خود فرو مگذار کارم

که چون زلفت پریشان روزگارم

به یاد لعل شیرینت چو فرهاد

بتلخی روزگاری می گذارم

بجز نقش رخت نیکو نیاید

[...]

۱۱ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶

 

دلم صید کردی بدان چشم آهو

گرفتار گشتم بدان جعد گیسو

قدم شد خمیده چو ابروی شوخت

نبد با کمال تواش زور بازو

دلم چون پریشان نباشد که باشد

[...]

۱۱ بیت
ابن حسام خوسفی