اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲ - در نعت نبی علیه السلام
خبر زآنچه بگذشت یا بود خواست
ز کس ناشنیده، همه گفت راست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲ - در نعت نبی علیه السلام
به چندین بزرگی جهاندار راست
بدو داد پاک این جهان، او نخواست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳ - در ستایش دین گوید
ره دین بپای آر خود چون سزاست
که گیتی به دین آفریدهست راست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳ - در ستایش دین گوید
سر هر دوره راست کن چپ و راست
از آن ترس کآنجا نهیب و بلاست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶ - در صفت طبایع چهارگانه گوید
همو قبلهٔ هر فرشته است راست
بدان کز گلش بود چو آدم که خاست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶ - در صفت طبایع چهارگانه گوید
هوا و آتش و آب هریک جداست
زمین هر چهارند یکجای راست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶ - در صفت طبایع چهارگانه گوید
زمین قبلهٔ نامور مصطفی است
از او روی برگاشتن نارواست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸ - در صفت جان و تن گوید
تن او را به کردار جامه است راست
که گر بفکند ور بپوشد رواست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸ - در صفت جان و تن گوید
ز تو هرچه نتوانی ایزد نخواست
تو آن کن که فرمودت از راه راست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان
که با رأی ما هر که دل کرد راست
بجویند جمشید را تا کجاست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان
که برنا اگر چیزجز می نخواست
بدان پس مهمانیی خواست راست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان
گرین نر را گفت با جفت راست
کنم ، پس شوم جفت آن کم هو است
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان
بدو گفت ارایدو نکه این هست راست
ز یک آرزویم دو شادی بخاست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان
چو پر دَخته شد جای بر پای خاست
نیایش کنان گفت کای شاه راست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را
چو خورشید بی کاست بادی و راست
بداندیش چون ماه بگرفته کاست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل
کدامست ازین جنگیان چپ و راست
سلیحش چه چیزو درفشش کجاست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۷ - در مولود پهلوان گرشاسب گوید
ز تور اندرون تا که گرشاسب خاست
گذر کرده بُد هفتصد سال راست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را
جهاندار گفتا چنینست راست
بدین، برز و بالا و چهرش گواست