اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳ - در ستایش دین گوید
سوی خاور آید پدید آفتاب
هم آتش کند جوش طوفان چو آب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶ - در صفت طبایع چهارگانه گوید
پرستنده او مه و آفتاب
همیدون فلک زآتش و باد و آب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید
بدین کرد شاید نهان آفتاب
بدان شاید انباشت دریا و آب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید
رسد هر که آید هم اندر شتاب
به خوان و می و خلعت و جاه و آب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان
نه هر آهوی را بود مشک ناب
نه از هر صدف دُرّ خیزد خوشاب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را
پسِ تیرگی روشنی گیرد آب
برآید پسِ تیره شب آفتاب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۰ - ترسانیدن گرشاسب از جادوی
نسوزد تنش زآتش و تف و تاب
ز دریاست خود بیم نایدش از آب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۵ - پند دادن اثرط گرشاسب را
چو دریا نمایدت دُرّ خوشاب
همی جوی دُرّ و همی ترس از آب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک
سنانها همی کرد در گرد تاب
چو آتش زبانه زبانه در آب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک
بیآمد سوی خیمه هنگام خواب
ز نادیدن ببر پُر خشم و تاب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
به دریا رسید از تف تیغ تاب
به کُه سنگ آتش شد و آهن آب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
در آن نغز باغ آبگیری گلاب
ز دُر سنگ و ریگش همه مشک ناب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۱ - پیغام بهو به نزدیک گرشاسب
چو آهو و خرگوش یابد عقاب
نیارد به درّاج و تیهو شتاب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۳ - رزم سوم گرشاسب با خسرو هندوان
به کم زان که مرغی زند سر در آب
ز زین کوهه بربودش اندر شتاب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۳ - رزم سوم گرشاسب با خسرو هندوان
سپهبد برانگیخت رزمی عقاب
درآمد بدو چون درخش از شتاب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۵ - قصه زنگی با پهلوان گرشاسب
سیه گفت در راه گاه شتاب
چنانم کم اندر نیابد عقاب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۷ - رفتن گرشاسب به زمین سرندیب
چو پیلی به میدان تک زودیاب
ورا پیلبان با دو میدانش آب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۸ - خبر یافتن پسر بهو از کار پدر
ز تف سر تیغ وز عکس آب
همی در هوا گشت کرکس کباب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۸ - خبر یافتن پسر بهو از کار پدر
یلان ز آتش رزم و از بیم تاب
همی تن فکندند هر سو در آب
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۰ - رفتن مهراج با گرشاسب
به هر سو یکی آبدان چون گلاب
شناور شده ماغ بر روی آب