گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرل‌بک

 

کدامین پادشه را بود چندین

ز مصر و شام و موصل تا درِ چین

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر

 

چنین دارد که گفتم رسم و آیین

بجز وی کس ندیدم با چنین دین

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر

 

ثنا را می کند اقبال تلقین

دعا را می کند جبریل آمین

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

چُو «کشمیرِ» یَل و چُونْ نامی «آذین»،

چو «ویرو»یِ دّلیر و گُردْ رامین،

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

به هم بودند آنجا ویس و رامین،

چو در یک باغ آذرگون و نسرین.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

خورِش‌ها پاک و جان‌افزای و نوشین.

چو پوشش‌های نغز و خوب و رنگین.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

چو ماهِ نو بَرو گسترده پروین.

چو طوق افگنده اَندر سروِ سیمین.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

به مرو اندر شما را باشد آیین

چنین ناخوب و رسوا و به‌نفرین

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

سیاه اسپ و کبودش جامه و زین

سوارش را همیدون جامه چونین

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

به شهر اندر سراسر بسته آیین

ز بس پیرایه چون بتخانهٔ چین

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

در آن صحرا یلان بودند چونین

فدای نام کرده جان شیرین

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

من از بد خواه او ناخواسته کین

نکرده دشمنانش را بنفرین

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

به رزم اندر چو درزی بود ژوپین

همی جنگ آوران را دوخت بر زین

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

ز قارن‌تان نیفزاید همی کین

که ریش پیر او گشته‌ست خونین

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۱۲