فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
کدامین پادشه را بود چندین
ز مصر و شام و موصل تا درِ چین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴ - گفتار اندر ستایش خواجه ابو نصر منصور بن مهمد
بزرگا جود دادار جهان بین
که بخشد مردمی را فضل چندین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر
چنین دارد که گفتم رسم و آیین
بجز وی کس ندیدم با چنین دین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر
ثنا را می کند اقبال تلقین
دعا را می کند جبریل آمین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
فسانه گرچه باشد نغز و شیرین
به وزن و قافیه گردد نوآیین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
مرا یک روز گفت آن قبلهٔ دین
چه گویی در حدیث ویس و رامین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
کنون این داستان ویس و رامین
بگفتند آن سخندانان پیشین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
چُو «کشمیرِ» یَل و چُونْ نامی «آذین»،
چو «ویرو»یِ دّلیر و گُردْ رامین،
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
به هم بودند آنجا ویس و رامین،
چو در یک باغ آذرگون و نسرین.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
خورِشها پاک و جانافزای و نوشین.
چو پوششهای نغز و خوب و رنگین.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
چو ماهِ نو بَرو گسترده پروین.
چو طوق افگنده اَندر سروِ سیمین.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱ - نامه نوشتن دایه نزد شهرو و کس فرستادن شهرو به صلب ویس
پس آنگه چون بود شاهانه آیین،
فرستادش فراوان مهد زرّین.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱ - نامه نوشتن دایه نزد شهرو و کس فرستادن شهرو به صلب ویس
چو باشد روز را هنگام پیشین،
ز من خواهد پرندِ بهمنِ چین.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
به مرو اندر شما را باشد آیین
چنین ناخوب و رسوا و بهنفرین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
سیاه اسپ و کبودش جامه و زین
سوارش را همیدون جامه چونین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
به شهر اندر سراسر بسته آیین
ز بس پیرایه چون بتخانهٔ چین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
در آن صحرا یلان بودند چونین
فدای نام کرده جان شیرین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
من از بد خواه او ناخواسته کین
نکرده دشمنانش را بنفرین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
به رزم اندر چو درزی بود ژوپین
همی جنگ آوران را دوخت بر زین
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
ز قارنتان نیفزاید همی کین
که ریش پیر او گشتهست خونین