×
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
جهان را رنگ و شِکل بیشمارست.
خِرَد را بافرینش کارزارست.
زمانه، بندها، داند نهادَن،
که نَتْواند خِرَد آن را گُشادن.
نِگر کاین دام طُرفه چون نهادهست،
[...]
۵۸ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین
بگفت این و به راه افتاد شبگیر
کمان شد مرو دایه جسته زو تیر
جنان تیری که بودش راه پرتاب
ز مرو شایگان تا مرز گوراب
چو اندر مرز گوراب آمد از راه
[...]
۵۸ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۷ - آگاه شدن ویس از آمدن رامین
اگرچه عشق سر تا سر زیانست
همه رنج تن و درد روانست
دو شادی هست او را در دو هنگام
یکی شادی گه نامهست و پیغام
دگر شادی دم دیدار دلبر
[...]
۵۸ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را
دگر باره جوابش داد رامین
بدو گفت ای بهار بربر و چین
جهان چون آسیای گرد گردست
که دادارش چنین گردنده کردهست
نماند حال او هرگز به یک سان
[...]
۵۸ بیت