خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱
هر چند که رنگ و روی زیباست مرا
چون لاله، رخ و چو سَرْو، بالاست مرا
معلوم نشد که در طَرَبخانهٔ خاک
نقّاشِ ازل، بَهرِ چه آراست مرا؟
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۲
آورد به اِضطرارم اوّل به وجود
جز حیرتم از حیات چیزی نفزود
رفتیم به اِکراه و ندانیم چه بود
زین آمدن و بودن و رفتن مقصود؟
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۳
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۴
ای دل تو به ادراکِ معمّا نرسی
در نکتهٔ زیرکانِ دانا نرسی
این جا ز می و جام بهشتی مِی ساز
کآن جا که بهشت است رسی یا نرسی
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۵
دل سِرِّ حیات اگر کَماهی دانست
در مرگ هم اسرار الهی دانست
امروز که با خودی، ندانستی هیچ
فردا که ز خود رَوی چه خواهی دانست؟
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۶
تا چند زنم به روی دریاها خشت
بیزار شدم ز بتپرستان و کُنِشْت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود؟
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت؟
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۷
اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من
وین حرفِ معمّا، نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتوگوی من و تو
چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۸
این بحرِ وجود آمده بیرون ز نهفت
کس نیست که این گوهرِ تحقیق بِسُفْت
هر کس سخنی از سَرِ سودا گفته است
زان روی که هست، کس نمیداند گفت
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۹
اَجرام که ساکنان این ایواناند
اسبابِ تَرَدُّدِ خردمنداناند
هان تا سرِ رشتهٔ خِرَد گُم نکنی
کانان که مُدَبّرند سرگرداناند
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱۰
دوری که در [او] آمدن و رفتنِ ماست،
او را نه نهایت، نه بدایت پیداست،
کس مینزند دمی درین معنی راست،
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست!
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱۱
دارنده چو ترکیبِ طِبایع آراست،
از بهرِ چه اوفْکَنْدَش اندر کموکاست؟
گر نیک آمد، شکستن از بهرِ چه بود؟
ور نیک نیامد این صُوَر، عیب کراست؟
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱۲
آنان که محیطِ فضل و آداب شدند،
در جمعِ کمال شمعِ اَصحاب شدند،
رَه زین شبِ تاریک نبردند به روز،
گفتند فسانهای و در خواب شدند.
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱۳
* آنان که ز پیش رفتهاند ای ساقی،
در خاکِ غرور خفتهاند ای ساقی،
رو باده خور و حقیقت از من بشنو:
باد است هر آنچه گفتهاند ای ساقی.
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱۴
* آن بیخبران که دُرِّ معنی سُفتند،
در چرخ به انواعْ سخنها گفتند؛
آگه چو نگشتند بر اَسرارِ جهان،
اول زَنَخی زدند و آخر خفتند!
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱۵
گاوی است بر آسمان قَرینِ پروین،
گاوی است دگر نهفته در زیر زمین؛
گر بینایی، چشمِ حقیقت بگشا:
زیر و زَبَرِ دو گاو مشتی خر بین.
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۱۶
امروز که نوبت جوانی من است،
می نوشم از آنکه کامرانی من است؛
عیبم مکنید. گرچه تلخ است خوش است،
تلخ است، از آنکه زندگانی من است.
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۱۷
گر آمدنم به من بُدی، نامَدَمی.
ور نیز شدن به من بدی، کی شدمی؟
بِهْ زان نَبُدی که اندرین دیْرِ خراب،
نه آمدمی، نه شدمی، نه بُدَمی.
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۱۸
از آمدن و رفتنِ ما سودی کو؟
وز تارِ وجودِ عمرِ ما پودی کو؟
در چَنْبَرِ چرخِ جانِ چندین پاکان،
میسوزد و خاک میشود، دودی کو؟
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۱۹
افسوس که بیفایده فرسوده شدیم،
وَز داسِ سپهرِ سرنگون سوده شدیم؛
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم،
نابوده به کامِ خویش، نابوده شدیم!
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۲۰
* با یار چو آرمیده باشی همه عمر،
لذاتِ جهان چشیده باشی همه عمر،
هم آخِرِ کار رحلتت خواهد بود،
خوابی باشد که دیدهباشی همه عمر.