×
ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » افکار پریشان
از بر این کرهٔ پست حقیر
زیر این قبهٔ مینای بلند
نیست خرسند کس از خرد و کبیر
من چرا بیهده باشم خرسند
شدهام در همه اشیا باریک
[...]
ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » سرود کبوتر
بیایید ای کبوترهای دلخواه
سحرگاهان که این مرغ طلایی
بپرید از فراز بام و ناگاه
ببینمتان به قصد خودنمایی
بدن کافورگون پاها چو شنگرف
[...]
ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » خمسه مسترقه
سیصد و شصت و پنج و ربعی روز
مدت سال بود و هست مدام
ماه سی روز بود و پنج دگر
بد به پایان سال، پنجی نام
گشت پنجی فزوده آخر سال
[...]
ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » کسری و دهقان
شاه انوشیروان به موسم دی
رفت بیرون ز شهر بهر شکار
در سر راه دید مزرعهای
که در آن بود مردم بسیار
*
[...]
ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » مرغ شباهنگ
برشو ای رایت روز از در شرق
بشکف ای غنچهٔ صبح از بر کوه
دهر را تاج زر آویز به فرق
کامدم زین شب مظلم بهستوه
*
[...]
ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » بنای یادگار
در دهر بزرگ یادگاری
کردم ز برای خویش بنیاد
بنیاد بنای پایداری
بییاری دست من شد ایجاد
*
[...]