گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

افکار پریشان: از بر این کره پست حقیر - زیر این قبه مینای بلند

سرود کبوتر: بیایید ای کبوترهای دلخواه - سحرگاهان که این مرغ طلایی

خمسه‌ مسترقه: سیصد و شصت و پنج‌ و ربعی روز - مدت سال بود و هست مدام

کسری و دهقان: شاه انوشیروان به موسم دی - رفت بیرون ز شهر بهر شکار

مرغ شباهنگ: برشو ای رایت روز از در شرق - بشکف ای غنچه صبح از بر کوه

بنای یادگار: در دهر بزرگ یادگاری - کردم ز برای خویش بنیاد