گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - گله از وزیر فرهنگ

 

وزیر فرهنگ ای جسم فضل و جان ادب

کز اصطناع تو معمور شد جهان ادب

ز زخم حادثه‌، لطف تو شد حصار هنر

به ‌جاه و مرتبه‌، عهد تو شد ضمان ادب

ز نیروی خردت سبز، مرغزار علوم

[...]

۴۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - جواب قصیدهٔ ادیب‌الممالک (در حادثه شکستن دست بهار)هم

 

شکست دستی کز خامه بی‌نگار آورد

نگارها ز سرکلک زرنگار آورد

شکست دستی کاندر پرند روم و طراز

هزار سحر مبین هردم آشکار آورد

شکست دستی کز شاهدان حجلهٔ طبع

[...]

۴۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۹ - صیقل‌ عشق

 

گلعذاران جهان بسیارند

لیک پیش گل رویت خارند

دل نگهدار که خوبان دل را

چون گرفتند نگه می‌دارند

مده آزار دل من که بتان

[...]

۴۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » ای مردم ایران‌!

 

ای مردم ایران همگی تند زبانید

خوش‌نطق و بیانید

هنگام سخن گفتن برنده سنانید

بگسسته عنانید

در وقت عمل کند و دگر هیچ ندانید

[...]

۴۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲ - گفتار دوم در خلقت جهان

 

آن مهندس که این بنا پرداخت

کس نداند که از برای چه ساخت

دانم این مختصر که در این کار

رمزهایی بود فزون ز شمار

منظری هست فوق این منظر

[...]

۴۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار