ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - یکی هست و دو تا نیست
گویند حکیمان که پس ازمرگ، بقا نیست
ور هست بقا، فکرت و اندیشه بجا نیست
ما را که برنجیم از این زندگی امروز
در سر هوس زیستن و شوق بقا نیست
گر زندگی از بهر غم و رنج و عذابست
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - یا مرگ یا تجدد
هرکو در اضطراب وطن نیست
آشفته و نژند چو من نیست
کی میخورد غم زن و دختر
آن را که هیچ دختر و زن نیست
نامرد جای مرد نگیرد
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - گناه آدم و حوا
صبح چون شاه فلک بر تختگه مأوی کند
حاجب مشرق حجاب نیلگون بالا کند
بهر دفع جادوییهای شب فرعون کیش
موسی صبح از بغل بیرون ید بیضا کند
خود مگر زرتشت با فّر فروغ اورمزد
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - به یاد آذربایجان
صبا شبگیرکن از خاورستان
به آذربایجان شو، بامدادان
گذر کن از بر کوه سهندش
عبیرآمیز کن پست و بلندش
بچم بر ساحل سرخاب رودش
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۰ - گل پیشرس
به ماه سفندار یک سال شید
بتابید بر یاسمین سپید
نشسته هنوز از ستم دست، دی
ز ابرو برافشاند خورشیدخوی
گره شد گلوگاه باد شمال
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۷ - شمهای از تاریخ خراسان
گرچهزرتشتاز خراسان خاست
دین زرتشت از خراسان کاست
مردم کابل و تخارستان
گوزکانان و غور و غرشستان
بگزیدند کیش بودا را
[...]