گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۳ - خیال خام

 

کسان که شور به ترک سلاح عام کنند

خدنگ غمزهٔ خونریز را چه نام کنند؟

مسلمست که جنگ از جهان نخواهد رفت

ز روی وهم گروهی خیال خام کنند

گمان مبر که برای نمونه مدعیان

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱ - تغزل

 

داده‌ام دل تا مرا یک بوسه آن دلبر دهد

ور دل دیگر دهم او بوسهٔ دیگر دهد

چون مرا نبود دلی دیگر، دهم جان تا مگر

بوسهٔ دیگر مرا زان لعل جان‌پرور دهد

در بهای بوسه بدهم سیم اشک و زر چهر

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۳ - دار مجازات

 

همی چه گویی چندین چراست قالاقیل

به پیش این در و بر گرد آن بلند نخیل

شگفت روزی‌، همچون قیامت از انبوه

فراخنایی‌، مانند محشر از تهویل

ز بس نظارگیان درتنیده یک به دگر

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

از داغ غمت جانا! می‌سوزم و می‌سازم

چون شمع ز سر تا پا، می‌سوزم و می‌سازم‌*

از زشتی بدخویان وز جور نکورویان

گه زشت و گهی زیبا می‌سوزم و می‌سازم

درویش ز درویشی، شاه از طمع بیشی

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۰ - آشوب بغداد

 

چو ازگشت زمان آلمان و اتریش

به چنگ حزب نازی اندر افتاد

بپا گردید جنگی خانمان‌سوز

که مانندش ندارد آدمی یاد

ز ده کشور فزون در چنگ آلمان

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۰ - در مرگ پروین

 

نهفته روی به برگ اندرون گلی محجوب

ز باغبان طبیعت ملول و غمگین بود

زتاب و جلوه اگر چند مانده بود جدا

ولی ز نکهت او باغ عنبرآگین بود

ز اوستادی خورشید و دایگانی ماه

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۹ - در تهدید و تقاضا

 

ای فلک‌رتبه شریف‌السلطان

که نظیرت به جهان پیدا نه

شمس و این نور و تجلی باشد

شمع ایوان تو را پروانه

چرخ با این همه رفعت گردد

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۵ - انسان و جنگ

 

شبی لب فروبسته بودم ز حرف

خرد غرق اندیشه‌های شگرف

درآمد بت مهربانم به بر

خرامنده بر سان طاوس نر

همه مهر و خوش‌خویی و نیکویی

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » اعلان جنگ

 

مه شوال بیاراست سپاهی ز انجم

داد دیشب به مه روزه یک اولتیماتوم

گفت بایکوت عمومی را بردار ز خم

در خمخانه کن آزاد به روی مردم

هم خود از ملک ده استعفا تا پاس نهم

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » مسمط موشح (در دو معنای متضاد: در ظاهر موافقت با جمهوری، از برداشتن کلمات اول سه مصرع اول هر بند با مصرع چهارم غزلی در مخالفت)

 

جمهوری -‌ایران چو بود عزت احرار

سردار سپه مایهٔ -‌حیثیت احرار

ننگ‌است - که‌ننگین شود این نیت احرار

این‌صحبت‌اصلاح‌وطن‌نیست که‌جنگست

ازکار قشون - کشور ایران شده گلزار

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » از ماست که بر ماست

 

این دود سیه فام که از بام وطن خاست

از ماست که بر ماست

وین شعله سوزان که برآمد ز چپ و راست

از ماست که بر ماست

جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۶ - خطاب به نزدیکان شاه

 

ای که نزد شه آبرو داری

ز چه دست از حیا برو داری

شرم داری ز شه که گویی راست

ای‌عجب‌شرمت از خدای کجاست‌؟‌!

چون مجال سخن ز شه جویی

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۶ - گفتار هفتم در سیاست و شرط ریاست

 

آنچه اکنون سیاستش خوانی

هست کاری عظیم اگر دانی

سخت‌تر زان به دهرکاری نیست

مرد این پهنه هر سواری نیست

آن که را قصد مهتری باشد

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۶ - گل و پروانه

 

بامدادان به ساحت گلزار

بنگر آن جلوهٔ گل پر بار

گویی آن رنگ و بو وسیلهٔ اوست

تا کشد جرعه‌ای ز ساغر دوست

گل که پروانه را به خویش کشد

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۸ - خاتمهٔ کتاب شهید بلخی

 

بود روزی شهید بنشسته

درکتبخانه در به رخ بسته

نسخها چیده از یمین و یسار

بود سرگرم سیر آن گلزار

ناگه آمد ز در، گرانجانی

[...]

۱۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار