گنجور

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱ - ابیات پراکنده از رباعیات

 

چون نیست شدی هست به بودی صنما

چون خاک شدی پاک شدی لاجرما

وای ای مردم داد ز عالم برخاست

جرم او کند و عذر مرا باید خواست

مرغی به سر کوه نشست و برخاست

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲

 

مرد باید که جگر سوخته چندان بودا

نه همانا که چنین مرد فراوان بودا

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳

 

کار چون بسته شود بگشایدا

وز پس هر غم طرب افزایدا

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۴

 

خداوندا بگردانی بلا را

ز آفتها نگه داری تو ما را

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵

 

به حق هر دو گیسوی محمد

زبون گردان زبردستان ما را

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۶

 

نسیما جانب بستان گذر کن

بگو آن نازنین شمشاد ما را

به تشریف قدوم خود زمانی

مشرف کن خراب آباد ما را

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۷

 

چون مرا دیدی تو او را دیده‌ای

چون ورا دیدی تو دیدی مر مرا

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۸

 

گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور

بزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۹

 

گرفت خواهم زلفین عنبرین ترا

به بوسه نقش کنم برگ یاسمین ترا

هر آن زمین که تو یک ره برو قدم بنهی

هزار سجده برم خاک آن زمین ترا

هزار بوسه دهم بر سخای نامهٔ تو

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۰

 

در شب تاریک برداری نقاب از روی خویش

مرد نابینا ببیند بازیابد راه را

طاقت پنجاه روزم نیست تا بینم ترا

دلبرا شاها ازین پنجه بیفگن آه را

پنج و پنجاهم نباید هم کنون خواهم ترا

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۱

 

هر کسی محراب کرده‌ست آفتاب و سنگ و چوب

من کنون محراب کردم آن نگارین روی را

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۲

 

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین

با هر که نیست عاشق کم کن قرینیا

باشد گه وصال ببینند روی دوست

تو نیز در میانهٔ ایشان ببینیا

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۳

 

آتش نمرود هرگز پور آزر را نسوخت

پور آزر پیش ازین آتش چو خاکستر شده‌است

تا بدین آتش نسوزی تو یقین صافی نه‌ای

خواه گو دیوانه خوانی خواه گویی بیهده‌است

ای دریغا جان قدسی کز همه پوشیده‌است

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۴

 

امروز به هر حالی بغداد بخاراست

کجا میر خراسانست پیروزی آنجاست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۵

 

ساقی تو بده باده و مطرب تو بزن رود

تا مِی‌ْ خورم امروز که وقت طرب ماست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۶

 

می هست و درم هست و بت لاله رخان هست

غم نیست وگر هست نصیب دل اعداست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۷

 

هر آن دلی که ترا، سیدی بدان نظرست

خطر گرفت اگرچه حقیر و بی‌خطرست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۸

 

اگرچه خرد یکی شاخک گیاه بود

که تو بدو نگری زادسرو غاتفرست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۹

 

هر آن دلی که نهفتست زیر هفت زمین

که تو بدو نگری همتش ز عرش برست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۰

 

صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی

یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست

ابوسعید ابوالخیر
 
 
۱
۲
۳
۴