گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

می خورد طعمه های رنگارنگ

خواجه از کسب اشتهای دروغ

می دمد بادهای ناخوشبوی

معده بر سبلت وی از آروغ

نگشاید فقیر روزه خویش

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

هر چند شود عدو زبونت

سررشته حزم را مکن گم

چون مار فتد به زیر پایت

پا بر سرمار نه نه بر دم

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۱۹

 

کنم حرفی ز حکمت بر تو املا

که شاید گر به آب زر نویسی

به زهر خویش اگر دست آوری به

که از شهد کسان انگشت لیسی

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۰

 

آن یکی خواهد به شهوت زن که تا فرزند او

بعد مرگ از وی بماند در جهان نایب مناب

وان دگر سازد سرا و خانه تا ز آفات دهر

یک زمان فارغ نشیند کامگار و کامیاب

جمله زین غافل که هر ساعت ز آگاهان غیب

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۱

 

زاهل شر جامی اگر صد زخم بر جان آیدت

جز دعای خیرشان حرفی مده از دل برون

از نبی نامد چو بر درج گهر سنگین رسید

جز صدای اهد قومی انهم لا یعلمون

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

دیده درد دیده را گفتند

حالت امروز هیچ خوشتر هست

گفت آری خوشم ولی هر دم

رنجه می داردم عیادت دست

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۳

 

کلامت بس دقیق افتاد کلا

که در دقت ز مو فرقش توان کرد

لطافت در سخنهای لطیفت

سرت کالماء او کاللون فی الورد

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

دی حاسد کم موی ز اشعار افاضل

می‌خواند قصاید چه مسجع چه مرصع

گفتم که کند باب هنر قرع بدینسان

برداشت به دعوی سر و گفتا أنا اقرع

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۵

 

ای سفله بس که گفته تو خنده آورد

خوانند مردمان پی دفع ملالتش

گفتی بود جزالت شعرم چنانکه آب

خواهد فرو رود به زمین از خجالتش

آری به هر که شعر بری لت بود جزاش

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۶

 

تازی سوار مجنون ملک سخن گرفته

در نکته های تازی با وی سخن ندارم

لیکن به گاه جولان میدان فارسی را

مجنون دیگر آمد انگشت نی سوارم

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

فرزند ظهیرالدین پنجم ز محرم

در منتصف ظهر شد آرام دل ما

جز «ذلک عیسی » نشد از غیب اشارت

جستیم چو نامش ز رقم نامه اسما

ملفوظ ز عیسی چو شمارند نه مکتوب

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۸

 

نور دیده ظهیر دین که فتاد

دادن و بردنش به هم نزدیک

بود برقی ز آسمان کرم

زادن و مردنش به هم نزدیک

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۹

 

خوشنویسی چو عارض خوبان

سخنم را به خط خوب آراست

لیک در هر غزل به سهو قلم

گاه چیزی فزود و گاهی کاست

کردم اصلاح آن من از خط خویش

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۳۰

 

به کلک فلان خوشنویس شعر مرا

نزد رقم که نه هر بیت شد به زخمی خاص

کنون من از پی اصلاح شعر بر خط او

قلمتراش کشیدم که «الجروح قصاص »

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۳۱

 

فغان از دست آن کاتب که کلکش

به بیش و کم نویسی شد فسانه

ز بیش و کم نویسیهای او شعر

ز بحر و وزن ماند بر کرانه

نوشت از مثنوی بهرم کتابی

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۳۲

 

جدول آسا درین صحیفه راز

گرد هر صفحه صفحه گردیدم

چون حدود خطایش از خط خوش

نافه آمیز و مشکبو دیدم

به دو انگشت گزلک و خامه

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۳۳

 

نغز خط دلبری فرستادم

همچو یوسف یگانه در خوبی

بو که یابد ز شهریار جهان

نظر التفات یعقوبی

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۳۴

 

جهان پناها بادت خدا پناه که شد

ز نقشبندی لطفت جهان نگارستان

شکار چنگل باز ظفر شکارت باد

هزار طایر دولت درین شکارستان

ز نوک خامه یکی روضه کرده ام ترتیب

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۳۵

 

یکی خمسه ارسال کردم که خامه

چو پا بهر تسوید او سوده تارک

پی بهره گیری ز خوان کرامت

به کف بادت این خمسه خمس المبارک

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۳۶

 

عروس حجله طبعم که شاهد سخن است

ز آب و خاک خراسان چو دید ناسازی

وداع کرد مرا و نهاد روی به روم

به عزم خدمت شاه مجاهد غازی

جامی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۸
sunny dark_mode