گنجور

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۳

 

ای طلعت تو به خوبی از ماه فزون

پیش مه طلعت تو خورشید زبون

زان پیش که دایه بر لبم شیر نهد

بر یاد لب لعل تو می خوردم خون

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۴

 

چه خوشتر از وصال آن دو عاشق

به رغم دشمنان با هم موافق

به هم از چشم و ابرو در فسانه

کنار و بوس را جویان بهانه

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۴

 

ای آن که مرا دیده و دل منزل توست

حسن همه خوبان جهان حاصل توست

گر هست دلم مایل تو نیست عجب

سنگ است نه دل، دلی که نی مایل توست

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۴

 

این عشق دو روزه را دلا باز گذار

کز عشق دو روزه برنمی آید کار

زانسان عشقی گزین که در روز شمار

با آن گیری قرار در دار قرار

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۶

 

آمد ز عدو به کشتن من خبری

بنشین که ببینمت به حسرت نظری

ریزم خونت که تا چو خونم ریزند

تا که ز لبت کام نگیرد دگری

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۶

 

از گشتن نادرست این چرخ درشت

بنگر که مرا چه سان به خاک آمد پشت

آن کز ویم این نقد حیات است به مشت

امروز به دست خود همی باید کشت

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۷

 

بودیم در انتظار با گریه و آه

بنشسته به راه یار کز ره ناگاه

آواز حلی و بانگ خلخال آمد

یعنی خیزید کامد آن چارده ماه

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۸

 

ای آن که تو را دولت شاهی هوس است

و آزادی بندگان تو را دسترس است

آزاد کن او را که بود بنده عشق

کان دلشده را بندگی عشق بس است

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۹

 

گل رفت ز باغ، خار و خس را چه کنم؟

شه نیست به شهر در، عسس را چه کنم؟

خوبان قفسند و حسن خوبی طوطی

طوطی چو بپرید، قفس را چه کنم ؟

۲ بیت
جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۱۳

 

هر لحظه عنان به چنگ اغیار مده

در خلوت خاص عام را بار مده

رخسار تو مرآت صقالت زده است

مرآت صقیل را به زنگار مده

۲ بیت
جامی